بخش بیست و ششم نامه ی نهج البلاغه امیرالمومنین علی(ع)
ِکَالاً عَلَى مَا بَیْنَکَ وَبَیْنَهُ، فَإِنَّهُ لَیْسَ لَکَ بِأَخ مَنْ أَضَعْتَ حَقَّهُ. وَلاَ یَکُنْ أَهْلُکَ أَشْقَى الْخَلْقِ بِکَ، وَلاَ تَرْغَبَنَّ فِیمَنْ زَهِدَ عَنْکَ، وَلاَ یَکُونَنَّ أَخُوکَ أَقْوَى عَلَى قَطِیعَتِکَ مِنْکَ عَلَى صِلَتِهِ، وَلاَ تَکُونَنَّ عَلَى الاِْسَاءَةِ أَقْوَى مِنْکَ عَلَى الاِْحْسَانِ. وَلاَ یَکْبُرَنَّ عَلَیْکَ ظُلْمُ مَنْ ظَلَمَکَ، فَإِنَّهُ یَسْعَى فِی مَضَرَّتِهِ وَنَفْعِکَ، وَلَیْسَ جَزَاءُ مَنْ سَرَّکَ أَنْ تَسُوءَهُ.
هیچ گاه به اعتماد رفاقت و یگانگى که میان تو و برادرت برقرار است حق او را ضایع مکن; زیرا آن کس که حقش را ضایع کنى برادر تو نخواهد بود. نباید خاندان تو بدبخت ترین و ناراحت ترین افراد در برابر تو باشند. به کسى که به تو علاقه ندارد و بى اعتنایى یا تحقیر مى کند اظهار علاقه مکن و نباید برادرت در قطع پیوندِ برادرى، نیرومندتر از تو در برقرارى پیوند باشد و نه در بدى کردن قوى تر از تو در نیکى نمودن و هرگز نباید ظلم و ستمِ کسى که بر تو ستم روا مى دارد بر تو گران آید، زیرا او در واقع سعى در زیان خود و سود تو دارد بار گناه خود را سنگین مى کند و ثواب و پاداش تو را افزون مى سازد و البتّه پاداش کسى که تو را خوشحال مى کند این نیست که به او بدى کنى.
حق دوست را ضایع مکن
امامعلیه السلامدر این بخش از وصیّتنامه پربارش همانند بخش سابق، طى شش نکته نصایحى پرمعنا در قالب عبارات کوتاهى براى فرزند دلبندش بیان مىکند. نخستمىفرماید:”هیچگاه به اعتماد رفاقت و یگانگى که بین تو و برادرت است حق او را ضایع مکن زیرا آن کس که حقش را ضایع کنى برادر تو نخواهد بود”; وَلاَ تُضِیعَنَّ حَقَّ أَخِیکَ اتِّکَالاً عَلَى مَا بَیْنَکَ بَیْنَهُ، فَإِنَّهُ لَیْسَ لَکَ بِأَخ مَنْ أَضَعْتَ حَقَّهُ.
اشاره به اینکه همیشه برادران از یکدیگر انتظار دارند که به حقوقشان احترام گذارده شود. اگر خلاف آن را ببینند پایههاى اخوت متزلزل مىگردد; ولى معالاسف افرادى هستند که بر خلاف این فکر مىکنند و گمان دارند اگر حق برادر و دوستان و نزدیکان را نادیده بگیرند مهم نیست و قابل گذشت است. در حالى که این اشتباه بزرگى است، زیرا اینگونه بىمهرىها اگر فوراً اثر نگذارد تدریجاً همچون موریانه پایههاى محکم اخوت را مىخورد و سست مىکند.
این سخن به آن مىماند که شخصى طلبکاران زیادى دارد و تمام سعى او بر این است که دیگران را راضى کند و از مطالبات دوستانش غافل مىشود و معتقد است بىاعتنایى به حق آنان مانعى ندارد.
در دومین توصیه مىافزاید: “نباید خاندان تو بدبختترین و ناراحتترین افراد نسبت به تو باشند”; وَلاَ یَکُنْ أَهْلُکَ أَشْقَى الْخَلْقِ بِکَ.
اشاره به اینکه نباید با آنها چنان بد رفتارى کنى که با تو مخالف شوند آن چنان که تمناى مرگ تو و زوال نعمت تو را داشته باشند.
در تفسیر این جمله این احتمال نیز وجود دارد که نباید همه توجّه خود را به دوستان و افراد مورد علاقه خویش داشته باشى و از خانوادهات غافل شوى و آنها در درد و رنج و بدبختى زندگى کنند.
کم نیستند کسانى که بیشترین وقت خود را با دوستان و یاران مىگذرانند و عیش و نوشهایشان با آنهاست و کمکها و محبّتهایشان متوجه آنان; ولى خانوادههاى آنها در محرومیت شدید از نظر زندگى یا از نظر محبّت و صفا و صمیمیت زندگى مىکنند.
در حدیثى از امام ابوالحسن على بن موسى الرضاعلیهما السلاممىخوانیم: “یَنْبَغِی لِلرَّجُلِ أَنْ یُوَسِّعَ عَلَى عِیَالِهِ کَیْلاَ یَتَمَنَّوْا مَوْتَه; سزاوار است هرگاه انسان نعمتى پیدا کرد خانواده خود را در رفاه قرار دهد مبادا تضییق بر آنان سبب شود کهآرزوى مرگ او را کنند”. سپس امامعلیه السلامدر ذیل روایت فرمود: “کسى بود که امامعلیه السلامنعمتى به او داد و او آن نعمت را از خانواده خود دریغ داشت خدا آن نعمت را از او گرفت و به دیگرى داد”.
در سومین توصیه مىافزاید: “به کسى که به تو علاقه ندارد و بىاعتنایى یا تحقیر مىکند اظهار علاقه مکن”; وَلاَ تَرْغَبَنَّ فِیمَنْ زَهِدَعَنْکَ.
زیرا چنین علاقهاى باعث ذلت و خوارى انسان مىشود. درست است که طبق دستورات گذشته انسان باید با کسى که از او قطع رابطه کرده پیوند برقرار سازد; ولى این در جایى است که طرف مقابل جواب مثبت دهد; اما اگر او بىاعتنایى و تحقیر مىکند نباید تن به ذلت داد و به سراغش رفت، بلکه باید عطایش را به لقایش بخشید. مطابق ضرب المثل معروف، انسان باید براى کسى بمیرد که او برایش تب مىکند.
در چهارمین توصیه مىفرماید: “و نباید برادرت در قطع پیوندِ برادرى نیرومندتر از تو در برقرارى پیوند باشد و نه در بدى کردن قوىتر از تو در نیکى نمودن”;وَلاَ یَکُونَنَّ أَخُوکَ أَقْوَى عَلَى قَطِیعَتِکَ مِنْکَ عَلَى صِلَتِهِ، وَلاَ تَکُونَنَّ عَلَى الاِْسَاءَةِ أَقْوَى مِنْکَ عَلَى الاِْحْسَانِ.
اشاره بر اینکه هرقدر او در قطع پیوند مىکوشد، تو بیش از وى اصرار بر پیوند داشته باش و هرچه او در بدى تلاش مىکند، تو بیشتر در نیکى تلاش کن.
البتّه این در مورد کسانى است که نیکىها و محبّتها در آنان تأثیر مثبت مىگذارد، بنابراین منافاتى با جمله قبل ندارد.
در پنجمین توصیه مىفرماید: “و هرگز نباید ظلم و ستمِ کسى که بر تو ستم روا مىدارد بر تو گران آید، زیرا او در واقع سعى در زیان خود و سود تو دارد بار گناه خود را سنگین مىکند و ثواب و پاداش تو را افزون مىسازد”; وَلاَ یَکْبُرَنَّ عَلَیْکَ ظُلْمُ مَنْ ظَلَمَکَ، فَإِنَّهُ یَسْعَى فِی مَضَرَّتِهِ وَنَفْعِکَ.
اشاره به اینکه انسان نباید در برابر ستمهایى که به او مىشود زیاد ناراحت و مأیوس گردد و امید به زندگى را از دست دهد و باید این سخن مایه تسلى خاطر او باشد که ظالم تیشه به ریشه خود مىزند و بار گناهان مظلوم را نیز بر دوش مىکشد. در واقع زیان ظلم نخست دامن او را مىگیرد و با دست خود بار مظلوم را سبک مىکند.
این سخن شبیه روایتى است که در باب غیبت وارد شده است که یکى از بزرگان شنید کسى درباره او غیبت کرده است هدیهاى براى او فرستاد. او تعجب کرد. آن مرد بزرگ فرمود: شنیدم حسناتت را به نامه اعمالم منتقل کردى و سیئاتم را پذیرفتى من هم در برابر این خدمت خواستم تشکرى کرده باشم.
این سخن بدان معنا نیست که انسان در مقابل ظالمان سکوت کند، زیرا مىدانیم شعار اسلام این است: “لا تَظْلِمُونَ وَلا تُظْلَمُونَ; نه ستم مىکنید و نه بر شما ستم مىشود”و مىدانیم امام علىعلیه السلامدر وصیّتنامه خود که در بستر شهادت بود به فرزندان خود تأکید کرد: “کُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَلِلْمَظْلُومِ عَوْناً; دشمن ظالم و کمککار مظلوم باشید”.4 بلکه منظور این است، هنگامى که ستمى بر انسان وارد مىشود و او توانى براى برطرف کردن ظلم ندارد گرفتار یأس و ناامیدى و بدبینى نشود و زبان به نفرین و آه و ناله نگشاید. شاهد این سخن حدیث معروفى است که از پیغمبر اکرم نقل شده زمانى که شنید گردنبند عایشه را سارقى برده است و عایشه پیوسته به سارق نفرین مىکند. پیامبرصلى الله علیه وآلهفرمود: “لاتَمْسَحى عَنْهُ بِدُعائِکَ; عذاب او را با نفرینهاى خود از میان نبر”یعنى خویشتندار باش و بدان او به خود ستم کرده و خداوند در برابر صبر و تحمل به تو پاداش خواهد داد.
در اینجا نکته باریکى است که باید به آن توجّه داشت و آن اینکه ظالم مثلا سارقهم خسارت مالى بر مظلوم وارد مىکند و هم او را گرفتار آزار روحى مىسازد و خدا به هر دو علت او را مجازات خواهد کرد; ولى اگر مظلوم با نفرینهاى مکرر تشفىِ قلب و آسودگى خاطر پیدا کند طبعا عذاب ظالم کمتر مىشود.
از آنچه گفتیم روشن مىشود آنچه بعضى از شارحان مانند ابن ابىالحدید تمایل بدان پیدا کردهاند که خاموش نشستن در برابر ظلم ظالم قاعدهاى کلى است، اشتباه بزرگى است; بلکه باید گفت این یک استثنا و مربوط به موارد خاص است و اصل کلى در اسلام نه ظلم کردن و نه تن به ظلم دادن است.
سرانجام امامعلیه السلامدر ششمین توصیه این بخش از وصیّتنامه مىفرماید: “وپاداش کسى که تو را خوشحال مىکند این نیست که به او بدى کنى”; وَلَیْسَ جَزَاءُ مَنْ سَرَّکَ أَنْ تَسُوءَهُ.