بخش بیست و سوم نامه ی نهج البلاغه امیرالمومنین علی(ع)
;;” حَرَب; فَلَیْسَ کُلُّ طَالِب بِمَرْزُوق، وَلاَ کُلُّ مُجْمِل بِمَحْرُوم. وَأَکْرِمْ نَفْسَکَ عَنْ کُلِّ دَنِیَّة وَإِنْ سَاقَتْکَ إِلَى الرَّغَائِبِ، فَإِنَّکَ لَنْ تَعْتَاضَ بِمَا تَبْذُلُ مِنْ نَفْسِکَ
عِوَضاً. وَلاَ تَکُنْ عَبْدَ غَیْرِکَ وَقَدْ جَعَلَکَ اللهُ حُرّاً. وَمَا خَیْرُ خَیْر لاَ یُنَالُ إِلاَّ بِشَرّ، وَیُسْر لاَ یُنَالُ إِلاَّ بِعُسْر؟! وَإِیَّاکَ أَنْ تُوجِفَ بِکَ مَطَایَا الطَّمَعِ، فَتُورِدَکَ مَنَاهِلَ الْهَلَکَةِ. وَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَلاَّ یَکُونَ بَیْنَکَ وَبَیْنَ اللهِ ذُو نِعْمَة فَافْعَلْ، فَإِنَّکَ مُدْرِکٌ قَسْمَکَ، وَآخِذٌ سَهْمَکَ، وَإِنَّ الْیَسِیرَ مِنَ اللهِ سُبْحَانَهُ أَعْظَمُ وَأَکْرَمُ مِنَ الْکَثِیرِ
مِنْ خَلْقِهِ وَإِنْ کَانَ کُلٌّ مِنْهُ.
و به یقین بدان هرگز به همه آرزوهایت دست نخواهى یافت و نیز بدان هرگز از اجلت تجاوز نخواهى کرد و بیش از آنچه مقرر شده عمر نمى کنى و تو
در همان مسیرى هستى که پیشینیان تو بودند آنها رفتند و تو هم خواهى رفت حال که چنین است، در به دست آوردن دنیا زیاده روى مکن و در کسب و
کار میانه رو باش، زیرا بسیار دیده شده که تلاش فراوان در راه دنیا به نابودى منجر گردیده اضافه بر این نه هر تلاش گرى به روزى رسیده و نه هر
شخص میانه روى محروم گشته است. نفس خویشتن را از گرایش به هر پستى گرامى دار و بزرگوارتر از آن باش که به پستى ها تن در دهى هرچند
گرایش به پستى ها تو را به خواسته هایت برساند، زیرا تو هرگز نمى توانى در برابر آنچه از شخصیت خود در این راه از دست مى دهى بهاى مناسبى به
دست آورى و برده دیگرى مباش، خداوند تو را آزاد آفریده است. آن نیکى که جز از طریق بدى به دست نیاید نیکى نیست و نه آن آسایش و راحتى که
جز با مشقت زیاد و بیش از حد فراهم نشود.
بپرهیز از اینکه مرکب هاى طمع، تو را با سرعت با خود ببرند و به آبشخورهاى هلاکت بیندازند و اگر بتوانى که میان تو و خداوندت، صاحب نعمتى
واسطه نباشد چنین کن، زیرا تو به هر حال قسمت خود را دریافت مى کنى و سهمت را خواهى گرفت و مقدار کمى که از سوى خداوند به تو برسد با
ارزش تر است از مقدار زیادى که از سوى مخلوقش برسد، هرچند همه نعمت ها حتى آنچه از سوى مخلوق مى رسد از ناحیه خداست.
شرح و تفسیر بخش بیست و سوم
هرگز تن به پستى مده
امامعلیه السلامدر این بخش از وصیّتنامه خود به شش نکته مهم که هر یک نصیحتى است انسانساز، اشاره مىکند; ولى پیش از آن در مقدمهاى
مىفرماید: “و بدان به یقین هرگز به همه آرزوهایت دست نخواهى یافت و نیز بدان هرگز از اجلت تجاوز نخواهى کرد و بیش از آنچه مقرر شده عمر
نمىکنى و تو در همان مسیرى هستى که پیشینیان تو بودند آنها رفتند و تو هم خواهى رفت”; وَاعْلَمْ یَقِیناً أَنَّکَ لَنْ تَبْلُغَ أَمَلَکَ، وَلَنْ تَعْدُوَ أَجَلَکَ.
آنگاهچنیننتیجهمىگیرد:”حالکهچنیناستدربهدستآوردندنیازیادهروى مکنودرکسبوکارمیانهرو باش”; فَخَفِّضْفِی الطَّلَبِ وَأَجْمِلْ
فِی الْمُکْتَسَبِ.
جمله“لَنْ تَبْلُغَ أَمَلَکَ”بیان واقعیّتى روشن است که هیچ انسانى در این جهان بهتمامآرزوهاىخودنخواهدرسید، بنابراین چرا در طلب روزى حریص
باشد؟
جمله“وَلَنْ تَعْدُوَ أَجَلَکَ”اشاره به این است که عمر انسان به هر حال محدود است و هیچ کس نمىتواند بیش از وقت مقرر در این جهان بماند. حال که
چنین است چرا براى به دست آوردن مال، بیش از حد دست و پا کند.
تعبیر به“خَفِّضْ; آرام باش و فرو نه” و“أَجْمِلْ; راه اعتدال پیش گیر” هر دو اشاره به یک حقیقت و آن ترک حرص براى جلب روزى بیشتر است. این
تعبیر هرگز تلاش و سعى براى به دست آوردن روزى حلال را نفى نمىکند.
امامعلیه السلامدر ادامه این سخن به استدلال پرمعنایى توسل مىجوید و مىفرماید: “زیرا بسیار شده که تلاش فراوان در راه دنیامنجر به نابودى
اموال گردیده اضافه بر این نه هر تلاشگرى به روزى رسیده و نه هر شخص میانهروى محروم گشته است”; فَإِنَّهُ رُبَّ طَلَب قَدْ جَرَّ إِلَى حَرَب; فَلَیْسَ کُلُّ
طَالِب بِمَرْزُوق، وَلاَ کُلُّ مُجْمِل بِمَحْرُوم.
شبیه این مضمون در حدیثى از پیغمبر اکرمصلى الله علیه وآلهآمده است، حضرت مىفرماید: “اَجْمِلُوا فى طَلَبِ الدُّنْیا فَإنَّ کُلاًّ مُیَسَّرٌ لِما خُلِقَ لَهُ; در طلب
دنیا میانهرو باشید، چرا که به هرکس آنچه مقدر شده است داده مىشود”.
جمله“رُبَّ طَلَب قَدْ جَرَّ إلى حَرَب; چه بسیار تلاش فراوانى که منجر به نابودى شده” به گفته بعضى از نویسندگان، ضربالمثلى در لسانالعرب است
که مضمون آن را در فارسى، سعدى در ضمن دو بیت آورده است:
شد غلامى که آب جوى آورد *** آب جوى آمد و غلام ببرد
دام، هر بار ماهى آوردى *** ماهى این بار رفت و دام ببرد
دو جمله“فَلَیْسَ کُلُّ طَالِب… وَلاَ کُلُّ مُجْمِل…” در واقع به منزله دلیل است براى آنچه در جملههاى قبل درباره رعایت اعتدال و میانهروى در طلب
رزق آمده است و اشاره به این حقیقت است که دست و پاى زیاد همیشه درآمد بیشتر و رعایت اعتدال و میانهروى همیشه درآمد کمتر را در پى ندارد،
بلکه لطف الهى بر این قرار گرفته آنها که بر او توکل کنند و حرص و آز و طمع را کنار بگذارند و به صورت معتدل براى روزى تلاش نمایند زندگى بهتر
و توأم با آرامش بیشتر داشته باشند و در ضمن، دیگران نیز اجازه پیدا کنند که از تلاش خود براى روزى بهره گیرند و حریصان جاى را بر آنها تنگ
نکنند.
امامعلیه السلامدر دومین دستور مىفرماید: “نفس خویشتن را از گرایش به هر پستى گرامى دار و بزرگوارتر از آن باش که به پستىها تن در دهى
هرچند گرایش به پستىها تو را به خواستهها برساند، زیرا تو هرگز نمىتوانى در برابر آنچه از شخصیت خود در این راه از دست مىدهى بهاى مناسبى
به دست آورى”; وَأَکْرِمْ نَفْسَکَ عَنْ کُلِّ دَنِیَّة5 وَإِنْ سَاقَتْکَ إِلَى الرَّغَائِبِ6، فَإِنَّکَ لَنْ تَعْتَاضَبِمَا تَبْذُلُ مِنْ نَفْسِکَ عِوَضاً.
اشاره به اینکه بعضى از خواستهها چنان است که اگر انسان از شخصیت خود مایه نگذارد به آن نمىرسد و سزاوارِ انسان آزاده و با شخصیت نیست که
تن به چنین معاملهاى بدهد; از شخصیت خود بکاهد تا به خواستهاى از خواستههاى مادیش برسد.
و به گفته شاعر عرب:
مَا اعْتاضَ باذِلٌ وَجْهَهُ بِسُؤالِهِ *** عِوَضاً وَلَوْ نالَ الْغِنى بِسُؤال
وَإِذَا النَّوالَ إِلَى السُؤالِ قَرَنْتَهُ *** رَجَحَ السؤالُ وَخَفّ کُلُّ نَوال
“کسى که از آبروى خویش به وسیله تقاضاى از دیگران صرف نظر مىکند، عوض شایستهاى پیدا نخواهد کرد هرچند از این طریق به غنا و ثروت برسد.
زیرا هنگامى که رسیدن به مواهب مادى را در کنار سؤال بگذارى ذلتِ سؤال آشکارتر مىشود و مواهب مادى هر چه باشد کوچک خواهد بود”.
به بیان دیگر، انسان مال را براى حفظ آبرو مىخواهد و سزاوار نیست آبرویش را براى کسب مال بریزد.
امامعلیه السلامدر ادامه سخن سومین توصیه مهم خود را مىفرماید و مىگوید: “برده دیگرى مباش، خداوند تو را آزاد آفریده است”; وَلاَ تَکُنْ عَبْدَ
غَیْرِکَ وَقَدْ جَعَلَکَ اللهُ حُرّاً.
این جمله از مهمترین و درخشندهترین وصایاى امامعلیه السلاماست که سزاوار است با آب طلا نوشته شود و همواره نصب العین باشد. آرى خداوند
انسان را آزاد آفریده و نباید این آزادى و آزادگى را با هیچ بهاى مادى معاوضه کند حتى گاه باید با زندگى محدود و مشقتبار مادى بسازد و تن به
بردگى این و آن ندهد.
این سخن هم درباره افراد صادق است و هم درباره ملتها; چه بسیارند ملتهاى ضعیف و ناتوانى که آزادى خود را براى مختصر درآمدى از دست مىدهند و استثمارگران دنیا نیز از این نقطه ضعف بهره گرفته آنها را برده خویش مىسازند و حتى در کنار کمکهاى مختصر اقتصادى فرهنگ غلط
خود را بر آنها تحمیل مىکنند و گاه دین و ایمانشان را نیز از آنها مىگیرند.
افراد با شخصیت و ملتهاى آزاده ترجیح مىدهند از جان خود بگذرند و برده دیگران نشوند.
این توصیه در حقیقت از آثار و لوازم توصیه گذشته است که مىفرمود: “شخصیت خود را براى رسیدن به مواهب مادى فدا مکن”.
یکىازنمونههاىروشناینمطلبهماناستکهامامحسینعلیه السلامویارانش در کربلا نشان دادند; امامعلیه السلامدر این واقعه مهم تاریخى
فرمود: “ألا وَإنَّ الدعىّ بْنَ الدَّعىقَدْرَکَزبَیْنَاثْنَتَیْنِبَیْنَالسِلّةِوَالذِّلَّةِوَهَیْهاتَمِنَّاالذِّلَّةِ;ناپاکزادگانمرادر
میانشمشیروتندادنبهذلتمخیرساختهاندوهیهاتکهمن تن به ذلت بدهم”
امام صادقعلیه السلاممطلب را در اینجا در حد کمال بیان فرموده و حریت را جامع صفات برجسته دانسته است مىفرماید: “خَمْسُ خِصَال مَنْ لَمْ یَکُنْ
فِیهِ شَیْءٌ مِنْهَا لَمْ یَکُنْ فِیهِ کَثِیرُ مُسْتَمْتَع: أَوَّلُهَا الْوَفَاءُ وَالثَّانِیَةُ التَّدْبِیرُ وَالثَّالِثَةُ الْحَیَاءُ وَالرَّابِعَةُ حُسْنُ الْخُلُقِ وَالْخَامِسَةُ وَهِیَ تَجْمَعُ هَذِهِ الْخِصَالَ الْحُرِّیَّة; پنج
صفت است که اگر کسى لااقل یکى از آنها را نداشته باشد خیر قابل توجهى در او نیست: اوّل وفاست دوم تدبیر سوم حیا چهارم حسن خلق پنجم که
جامع همه این صفات است، حریت و آزادگى است”.
حضرت در چهارمین توصیه مىفرماید: “آن نیکى که جز از طریق بدى به دست نیاید نیکى نیست و نه آن آسایش و راحتى که جز با مشقت زیاد و بیش از حدفراهم نشود”; وَمَا خَیْرُ خَیْر لاَ یُنَالُ إِلاَّ بِشَرّ، وَیُسْر لاَ یُنَالُ إِلاَّ بِعُسْر.
اشاره به اینکه بعضى براى رسیدن به مقصود خود از هر وسیلهاى استفاده مىکنند در حالى که دستور اسلام این است که تنها از طریق مشروع و صحیح
باید به اهداف رسید. به بیان دیگر، هدف وسیله را توجیه نمىکند. همچنین نباید براى رسیدن به راحتىها به سراغ مقدماتى رفت که بیش از حد انسان
را در فشار قرار مىدهد.
دو جمله بالا را که به صورت جملههاى خبریه تفسیر کردیم، بعضى به صورت جمله استفهامیه تفسیر کردهاند و مطابق این تفسیر معناى جمله چنین
مىشود: چه سودى دارد آن خیرى که جز از طریق شر به دست نمىآید و چه فایدهاى دارد آن راحتى که جز از طریق ناراحتى حاصل نمىشود. روشن
است که نتیجه هر دو تفسیر یکى است، هرچند لحن و بیان متفاوت است.
شبیه همین معنا در کلمات قصار امامعلیه السلامنیز آمده است; مىفرماید: “مَا خَیْرٌ بِخَیْر بَعْدَهُ النَّارُ وَمَا شَرٌّ بِشَرّ بَعْدَهُ الْجَنَّةُ; آن خوبى و نیکى که جهنم
را به دنبال داشته باشد خوبى نیست و نه آن ناراحتى و مشکلى که بهشت در پى آن باشد ناراحتى و مشکل است”.
سپس امامعلیه السلامدر پنجمین توصیه مهم خویش خطاب به فرزندش مىفرماید: “و بپرهیز از اینکه مرکبهاى طمع، تو را با سرعت با خود ببرند
و به آبشخورهاى هلاکت بیندازند”; وَإِیَّاکَ أَنْ تُوجِفَبِکَ مَطَایَا الطَّمَعِ، فَتُورِدَکَ مَنَاهِلَالْهَلَکَةِ.
امامعلیه السلامدر اینجا موارد طمع را به منزله مرکبهاى سرکشى گرفته که اگر انسان بر آن سوار شود اختیار را از او ربوده و به پرتگاه مىکشانند و
تعبیر به “مَناهِلَ الْهَلَکَةِ; آبشخورهاى هلاکت” اشاره لطیفى به این حقیقت است که انسان به سراغ آبشخور براى سیراب شدن مىرود ولى آبشخورى
که با مرکب طمع به آنواردمىشودنهتنهاسیرابنمىکند،بلکهآبىنیستوبهجاىآنهلاکتاست.
بارها در زندگى خود آزمودهایم و تاریخ نیز گواه صدق این حقیقت است که افراد طماع گرفتار شکستهاى سختى در زندگى شدهاند، زیرا طمع، چشم و
گوش انسان را مىبندد و به او اجازه نمىدهد راه را از بیراهه و محل نجات را از پرتگاه بشناسد، بلکه مىتوان گفت غالب کسانى که در مسائل تجارى
و مانند آن گرفتار ورشکست نهایى مىشوند، عامل اصلى آن طمع آنها بوده است.
شبیه این معنا حدیث پرمعنایى است که از امام صادقعلیه السلامدر بحارالانوار نقل شده است مىفرماید: “الطَّمَعُ خَمْرُ الشَّیْطَانِ یَسْتَقِی بِیَدِهِ لِخَوَاصِّهِ فَمَنْ
سَکِرَ مِنْهُ لاَ یَصْحُو إِلاَّ فِی أَلِیمِ عَذَابِ اللهِ أَوْ مُجَاوَرَةِ سَاقِیه; طمع، شراب شیطان است که با دست خود به خواص خود مىنوشاند و هرکس از آن مست
شود جز در عذاب الهى یا در کنار ساقیش شیطان هوشیار نمىشود”.
در حدیث دیگرى از رسول خدا مىخوانیم: “اَلطَّمَعُ یُذْهِبُ الْحِکْمَةَ مِنْ قُلُوبِ الْعُلَماءِ; طمع حکمت و تدبیر را حتى از دل دانشمندان بیرون مىبرد”.
در حدیثى دیگر از امام امیرالمؤمنینعلیه السلاممىخوانیم: “مَا هَدَمَ الدِّینَ مِثْلُ الْبِدَعِ وَلاَ أَفْسَدَ الرَّجُلَ مِثْلُ الطَّمَع; چیزى مانند بدعتها دین را ویران
نمىسازد و چیزى بدتر از طمع براى فاسد کردن انسان نیست”.
آنگاه در ششمین و آخرین توصیه خود در این بخش از وصیّتنامه مىفرماید: “و اگر بتوانى که میان تو و خداوند، صاحب نعمتى واسطه نباشد چنین
کن، زیرا تو به هر حالقسمت خود را دریافت مىکنى و سهمت را خواهى گرفت و مقدار کمى که از سوى خداوند به تو برسد با ارزشتر است از مقدار
زیادى است که از سوى مخلوقش برسد، هرچند همه نعمتها حتى آنچه از سوى مخلوق مىرسد از ناحیه خداست”; وَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَلاَّ یَکُونَ بَیْنَکَ وَبَیْنَ
اللهِ ذُو نِعْمَة فَافْعَلْ، فَإِنَّکَ مُدْرِکٌ قَسْمَکَ، وَآخِذٌ سَهْمَکَ، وَإِنَّ الْیَسِیرَ مِنَ اللهِ سُبْحَانَهُ أَعْظَمُ وَأَکْرَمُ مِنَ الْکَثِیرِ مِنْ خَلْقِهِ وَإِنْ کَانَ کُلٌّ مِنْهُ.
امامعلیه السلامدر این دستور بر این نکته اخلاقى مهم تکیه مىکند که انسان تا مىتواند نباید زیر بار منت مردم باشد، بلکه باید با نیروى خود و
اعتماد به توان خویشتن سهم خود را از مقدرات الهى به دست آورد و اگر از این طریق به سهم کمترى برسد از آن بهتر است که از طریق مردمى که منت
مىگذارند به سهم بیشترى نایل شود. در واقع این سهم کمتر با توجّه به حفظ کرامت و شخصیت و مقام انسان، از آن سهم بیشتر افزونتر است، زیرا در
آنجا شخصیت و ارزش والاى انسان خرج مىشود; چیزى که بهایى براى آن نمىتوان قایل شد.گرچه عبارت امامعلیه السلامدر اینجا مطلق است و
تفاوتى میان کسانى که با آغوش باز خواسته انسان را استقبال مىکنند حتى پدر و فرزند و برادر همه را شامل مىشود; ولى روشن است که منظور امام
علیه السلامآنجاست که شخصیت انسان با سؤال خدشه دار شود و آمیخته با ذلت یا منّتى باشد.
شاهد این سخن حدیثى است که از امام باقرعلیه السلامنقل شده: “قَالَ یَوْماً رَجُلٌ عِنْدَهُ اللَّهُمَّ أَغْنِنَا عَنْ جَمِیعِ خَلْقِکَ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرعلیه السلاملاَ تَقُلْ
هَکَذَا وَلَکِنْ قُلِ اللَّهُمَّ أَغْنِنَا عَنْ شِرَارِ خَلْقِکَ فَإِنَّ الْمُؤْمِنَ لاَ یَسْتَغْنِی عَنْ أَخِیهِ; روزى شخصى در محضر آن حضرت به پیشگاه خدا عرضه داشت: خداوندا
من راازهمهخلق خود بىنیازکنامامعلیه السلامفرموداینگونهدعانکن; ولى بگو خداوندا ما را از بدان خلقت
بىنیاز کن، زیرا هیچ انسان باایمانى از کمک و یارى برادرش بىنیاز نیست”.
در حدیث دیگرى از امام امیرمؤمنانعلیه السلاممىخوانیم که به فرزندش امام حسنعلیه السلامفرمود: “یَا بُنَیَّ إِذَا نَزَلَ بِکَ کَلَبُ الزَّمَانِ وَقَحْطُ الدَّهْرِ
فَعَلَیْکَ بِذَوِی الاُْصُولِ الثَّابِتَةِ الْفُرُوعِ النَّابِتَةِ مِنْ أَهْلِ الرَّحْمَةِ وَالاِْیثَارِ وَالشَّفَقَةِ فَإِنَّهُمْ أَقْضَى لِلْحَاجَاتِ أَمْضَى لِدَفْعِ الْمُلِمَّات; فرزندم هنگامى که سختىهاى
زمان و کمبودهاى دوران دامان تو را گرفت از کسانى کمک بخواه که داراى ریشههاى ثابت خانوادگى و شاخههاى پربارند; آنهایى که اهل رحمت و
ایثار و شفقت هستند، چرا که آنها در قضاى حوایج سریعتر و در دفع مشکلات مؤثرترند”.