مدرسه علميه زينب كبري(س)- رفسنجان

فرهنگی - مهدوی
  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

اخلاق از زبان امام عصر(عج)

31 شهریور 1389 توسط نخعي فرد

ترديدى نيست كه بزرگ‏ترين وظايف ما در عصر غيبت كه جامع و شامل ساير وظايف است خودسازى با ترك هرگونه رذايل و ضد ارزش‏ها، و جذب فضايل و ارزش‏ها است، و اين موضوع به طور شايان و عميق و وسيع و شايسته در پرتو انوار نيايش‏هاى پيامبر(ص) و امامان معصوم(ع) به دست مى‏آيد، و چه بهتر كه به سراغ يكى از دعاهاى معروف ولى اللّه اعظم امام عصر(عج) كه با جمله:

«اللّهمّ ارزقنا توفيق الطّاعة»

شروع مى‏شود برويم، تا هم از روحانيت اين دعا بهره ببريم، و از تلقين ملكوتى آن از زبان آن ولى اللّه اعظم(عج) مستفيض گرديم، و هم از آبشخور درس‏هاى اخلاقى و منش‏هاى متعالى آن كه شامل بيست و شش آموزه عميق و ارجمند است سيراب شويم.


با توجه به اين كه نيايشگران و اهل مناجات در پيشگاه امام عصر(عج) به قدرى ارزشمندند كه آن حضرت در آغاز يكى از دعاهاى خود به خداوند عرض مى‏كند:

«الهى بحقّ من ناجاك و بحقّ من دعاك فى‏البرّ و البحر؛

(شيخ تقى الدين كفعمى، مصباح كفعمى، ص 305 ؛ سيد بن طاووس مهج الدّعوات، ص 294. )

خدايا! به حق هر كس كه با تو مناجات كند، و به حق هر كه در صحرا و دريا تو را بخواند و دعا كند.»

(برگرفته از کتاب آموزه‏هاى اخلاقى در دعاى حضرت مهدى(عج)-محمدمهدی اشتهاردی)

 


 نظر دهید »

یا علی گفتیم و عشق آغاز شد... .

31 شهریور 1389 توسط نخعي فرد

 

الحمد لله رب العالمین*

الرحمن الرحیم*

مالک یوم الدین*

 

خدایا سلام

مرد دستانش را به سوی اسمان دراز کردو گفت :خدایا سلام امشب میخوام با تو اندکی صحبت

کنم امشب به کسی برای شنیدن نیاز دارم به کسی برای گوش دادن به نگرانی و ترس هایم

خدایا تو خود شاهدی به تنهایی نمیتوانم….از تو میخواهم تا خانواده ام را در پناه خود حفظ کنی و

علیرغم سرنوشتی که برایشان رغم زده ای زندگی شان را پر از اطمینان و اعتماد نمایی و به من

ایمانی عطا کن تا بدون ترس و واهمه ای با لحظه لحظه ی زندگی ام روبرو شوم.خدایا از تو سپاس

گزارم که به حرف هایم گوش دادی شب بخیر .دوست دارم.انگاه زمزمه کرد:خدایا با من حرف بزن”

و سینه سرخی اواز خواند اما مرد نشنید.

پس دوباره گفت خدایا با من حرف بزن و اسمان غرشی کرد اما مرد باز هم نشنید و به اطراف

نگاهی انداخت و گفت:خدایا بگذار تا تو را ببینم و ستاره ای در اسمان روشن تر شد و چشمک

زد.اما مرد ندیدو فریاد زد: خدایا معجزه ای به من نشان بده نوزادی به دنیا امد و مرد باز هم متوجه

نشد و در نا امیدی گریه سر داد و گفت خدایا مرا لمس کن بگذار بدانم که تو در اینجا حضور داری.

پروانه ای روی شانه هایش نشست اما او انرا دور کرد….خدا در همین جاست همین نزدیکی

ها….در همین چیزهای به ظاهر ساده و بی اهمیت ولی نعمت های خداوند ممکن است ان طور

که منتظرش هستی به دستت نرسد؟

سلام دوستان ….

سلام … .

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • ...
  • 11
  • ...
  • 12
  • 13
  • 14
  • 15
  • 16
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

مدرسه علميه زينب كبري(س)- رفسنجان

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • اخبار حوزه
  • کانون پرسمان مهدوی
  • اخلاقی
  • فرهنگی
  • در محضر بزرگان
  • بانک مقالات اسلامی
  • پایان نامه های برتر
  • یافته های جدید پزشکی
  • در محضر یار
    • غرب و مهدویت
  • وهابیت
  • ناتو فرهنگی
  • قرآن، کتاب هدایت
  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس