مدرسه علميه زينب كبري(س)- رفسنجان

فرهنگی - مهدوی
  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

فریاد شیطان

04 خرداد 1390 توسط نخعي فرد

4 مرتبه شیطان فریاد می کشد.

شیطان

محتوای سوره مبارکه حمد سوره حمد كه نام دیگرش «فاتحه الكتاب» است، هفت آیه دارد1 و تنها سوره‏اى است كه بر هر مسلمانى واجب است حداقل روزانه ده بار آن را در نمازهاى شبانه روزى بخواند وگرنه نماز او باطل است. «لا صلاة الّا بفاتحه الكتاب»2 بنا به روایت جابر بن عبد اللّه انصارى از رسول اكرم(صلی الله علیه و آله): این سوره بهترین سوره‏هاى قرآن است.3 آیات سوره‏ى مباركه فاتحه، اشاراتى در باره‏ى خداوند و صفات او، مسأله معاد، شناخت و درخواست رهروى در راه حقّ و قبول حاكمیت و ربوبیّت خداوند دارد. همچنین به ادامه‏ى راه اولیاى خدا، ابراز علاقه و از گمراهان و غضب‏شدگان اعلام بیزارى و انزجار شده است.

سوره‏ى حمد همانند خود قرآن مایه‏ى شفاست، هم شفاى دردهاى جسمانى و هم شفاى بیمارى‏هاى روحى.4 درسهاى تربیتى سوره‏ى حمد در تفسیر نمونه به مواردی از اثرات تربیتی سوره حمد اشاره شده است كه با توجه و عمل به هركدام از این موارد، انسان هرچه بیشتر در راه شناخت و نزدیكی به پروردگار قرار می‌گیرد:

1- انسان در تلاوت سوره‏ى حمد با «بِسْمِ اللَّهِ» از غیر خدا قطع امید مى‏كند.

2- با «رَبِّ الْعالَمِینَ» و «مالِكِ یَوْمِ الدِّینِ» احساس مى‏كند كه مربوب و مملوك است و خودخواهى و غرور را كنار مى‏گذارد.

3- با كلمه «عالمین» میان خود و تمام هستى ارتباط برقرار مى‏كند.

4- با «الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» خود را در سایه لطف او مى‏داند.

5- با «مالِكِ یَوْمِ الدِّینِ» غفلتش از آینده زدوده مى‏شود.

6- با گفتن «إِیَّاكَ نَعْبُدُ» ریا و شهرت طلبى را زایل مى‏كند.

7- با «إِیَّاكَ نَسْتَعِینُ» از ابرقدرت‏ها نمى‏هراسد.

8- از «أَنْعَمْتَ» مى‏فهمد كه نعمت‏ها به دست اوست.

9- با «اهْدِنَا» رهسپارى در راه حقّ و طریق مستقیم را درخواست مى‏كند.

10- در «صِراطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ» همبستگى خود را با پیروان حقّ اعلام مى‏كند.

11- با «غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ» و «ولَا الضَّالِّینَ» بیزارى و برائت از باطل و اهل باطل را ابراز مى‏دارد. سوره حمد، اساس قرآن است‏ در حدیثى از پیامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) مى‏خوانیم كه: «الحمد ام القرآن‏» و این به هنگامى بود كه جابر بن عبداللَّه انصارى خدمت پیامبر(صلی الله علیه و آله) رسید، پیامبر(صلی الله علیه و آله) به او فرمود: «الا اعلمك افضل سورة انزلها اللَّه فى كتابه؟ قال فقال له جابر بلى بابى انت و امى یا رسول اللَّه! علمنیها، فعلمه الحمد، ام الكتاب‏».

آیا برترین سوره‏اى را كه خدا در كتابش نازل كرده به تو تعلیم كنم، جابر عرض كرد آرى پدر و مادرم به فدایت باد، به من تعلیم كن، پیامبر(صلی الله علیه و آله) سوره حمد كه ام الكتاب است به او آموخت، سپس اضافه فرمود این سوره شفاى هر دردى است مگر مرگ.5 و نیز از پیامبر(صلی الله علیه و آله) نقل شده كه فرمود: «و الذى نفسى بیده ما انزل اللَّه فى التوراة، و لا فى الزبور، و لا فى القرآن مثلها، هى ام الكتاب‏»، قسم به كسى كه جان من به دست او است خداوند نه در تورات و نه در انجیل و نه در زبور، و نه حتى در قرآن، مثل این سوره را نازل نكرده است، و این ام الكتاب است.6 در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى‏خوانیم‏: «شیطان چهار بار فریاد كشید و ناله سر داد نخستین بار روزى بود كه از درگاه خدا رانده شد، سپس هنگامى بود كه از بهشت به زمین تنزل یافت، سومین بار هنگام بعثت محمد(صلی الله علیه و آله) بعد از فترت پیامبران بود، و آخرین بار زمانى بود كه سوره حمد نازل شد»! وجه توحیدی سوره حمد سوره حمد در حقیقت سوره حمد هم بیانگر توحید ذات است، هم توحید صفات، هم توحید افعال، و هم توحید عبادت. و به تعبیر دیگر این سوره مراحل سه‏گانه ایمان: اعتقاد به قلب، اقرار به زبان، و عمل به اركان را در بر دارد، و مى‏دانیم« ام» به معنى اساس و ریشه است.

شاید به همین دلیل است كه« ابن عباس» مفسر معروف اسلامى مى‏گوید: «ان لكل شى‏ء اساسا … و اساس القرآن الفاتحة»، هر چیزى اساس و شالوده‏اى دارد … و اساس و زیر بناى قرآن، سوره حمد است. روى همین جهات است كه در فضیلت این سوره از پیامبر(صلی الله علیه و آله) نقل شده: «ایما مسلم قرأ فاتحه الكتاب اعطى من الاجر كانما قرأ ثلثى القرآن، و اعطى من الاجر كانما تصدق على كل مؤمن و مؤمنه‏»، هر مسلمانى سوره حمد را بخواند پاداش او به اندازه كسى است كه دو سوم قرآن را خوانده است (و طبق نقل دیگرى پاداش كسى است كه تمام قرآن را خوانده باشد) و گویى به هر فردى از مردان و زنان مؤمن هدیه‏اى فرستاده است.7 تعبیر به دو سوم قرآن شاید به خاطر آنست كه بخشى از قرآن توجه به خدا است و بخشى توجه به رستاخیز و بخش دیگرى احكام و دستورات است كه بخش اول و دوم در سوره حمد آمده، و تعبیر به تمام قرآن به خاطر آن است كه همه قرآن را از یك نظر در ایمان و عمل مى‏توان خلاصه كرد كه این هر دو در سوره حمد جمع است. سوره حمد افتخار بزرگ پیامبر(صلی الله علیه و آله)‏ جالب اینكه در آیات قرآن سوره حمد به عنوان یك موهبت بزرگ به پیامبر(صلی الله علیه و آله) معرفى شد، و در برابر كل قرآن قرار گرفته است، آنجا كه مى‏فرماید: «وَ لَقَدْ آتَیْناكَ سَبْعاً مِنَ الْمَثانِی وَ الْقُرْآنَ الْعَظِیمَ»، ما به تو سوره حمد كه هفت آیه است و دو بار نازل شده دادیم همچنین قرآن بزرگ بخشیدیم (سوره حجر آیه 87). قرآن با تمام عظمتش در اینجا در برابر سوره حمد قرار گرفته است، نزول دوباره آن نیز به خاطر اهمیت فوق العاده آن است.

همین مضمون در حدیثى از امیر مؤمنان على(علیه السلام) از پیامبر(صلی الله علیه و آله) نقل شده است كه فرمود: «ان اللَّه تعالى افرد الامتنان على بفاتحة الكتاب و جعلها بازاء القرآن العظیم و ان فاتحة الكتاب اشرف ما فى كنوز العرش»، خداوند بزرگ به خاطر دادن سوره حمد بالخصوص بر من منت نهاده و آن را در برابر قرآن عظیم قرار داده، و سوره حمد با ارزشترین ذخائر گنجهاى عرش خدا است»!8 در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى‏خوانیم‏: «شیطان چهار بار فریاد كشید و ناله سر داد نخستین بار روزى بود كه از درگاه خدا رانده شد، سپس هنگامى بود كه از بهشت به زمین تنزل یافت، سومین بار هنگام بعثت محمد(صلی الله علیه و آله) بعد از فترت پیامبران بود، و آخرین بار زمانى بود كه سوره حمد نازل شد»! 9 در عیون اخبار الرضا(علیه السلام) در حدیثى از پیامبر(صلی الله علیه و آله) مى‏خوانیم: خداوند متعال چنین فرموده: من سوره حمد را میان خود و بنده‏ام تقسیم كردم نیمى از آن براى من، و نیمى از آن براى بنده من است، و بنده من حق دارد هر چه را مى‏خواهد از من بخواهد: هنگامى كه بنده مى‏گوید «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» خداوند بزرگ مى‏فرماید بنده‏ام بنام من آغاز كرد، و بر من است كه كارهاى او را به آخر برسانم و در همه حال او را پر بركت كنم، و هنگامى كه مى‏گوید «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ» خداوند بزرگ مى‏گوید بنده‏ام مرا حمد و ستایش كرد، و دانست نعمتهایى را كه دارد از ناحیه من است، و بلاها را نیز من از او دور كردم، گواه باشید كه من نعمتهاى سراى آخرت را بر نعمتهاى دنیاى او مى‏افزایم، و بلاهاى آن جهان را نیز از او دفع مى‏كنم، همانگونه كه بلاهاى دنیا را دفع كردم. و هنگامى كه مى‏گوید « الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» خداوند مى‏گوید: بنده‏ام گواهى داد كه من رحمان و رحیمم، گواه باشید بهره او را از رحمتم فراوان مى‏كنم، و سهم او را از عطایم افزون مى‏سازم. و هنگامى كه مى‏گوید « مالِكِ یَوْمِ الدِّینِ» او مى‏فرماید: گواه باشید همانگونه كه او حاكمیت و مالكیت روز جزا را از آن من دانست، من در روز حساب، حسابش را آسان مى‏كنم، حسناتش را مى‏پذیرم، و از سیئاتش صرف نظر مى‏كنم.

هنگامى كه مى‏گوید « إِیَّاكَ نَعْبُدُ» خداوند بزرگ مى‏گوید بنده‏ام راست مى‏گوید، تنها مرا پرستش مى‏كند، من شما را گواه مى‏گیرم بر این عبادت خالص ثوابى به او مى‏دهم كه همه كسانى كه مخالف این بودند به حال او غبطه خورند. و هنگامى كه مى‏گوید « إِیَّاكَ نَسْتَعِینُ» خدا مى‏گوید: بنده‏ام از من یارى جسته، و تنها به من پناه آورده گواه باشید من او را در كارهایش كمك مى‏كنم، در سختیها به فریادش مى‏رسم، و در روز پریشانى دستش را مى‏گیرم. و هنگامى كه مى‏گوید « اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ …» (تا آخر سوره) خداوند مى‏گوید این خواسته بنده‏ام بر آورده است، و او هر چه مى‏خواهد از من بخواهد كه من اجابت خواهم كرد آنچه امید دارد، به او مى‏بخشم و از آنچه بیم دارد ایمنش مى‏سازم. هنگامى كه بنده مى‏گوید «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» خداوند بزرگ مى‏فرماید بنده‏ام بنام من آغاز كرد، و بر من است كه كارهاى او را به آخر برسانم و در همه حال او را پر بركت كنم خلاصه‏ خلاصه مفهوم سوره حمد، این است كه خداوند نخست خودش را با اوصاف كمال و جمالش تمجید و توصیف مى‏كند و با افعال و اوصاف متعالى‏اش خود را معرفى مى‏نماید: تربیت عمومى، رحمت عامّه و سلطنت روز جزا را كه از آن او است، به بشر یادآورى مى‏كند، آن‏گاه نتیجه‏گیرى مى‏كند كه عبادت، پرستش و استعانت اختصاص به خدا دارد و جز او كسى سزاوار ستایش وپرستش نیست، این است كه باید تنها خدا را پرستش نمود و از او یارى و مدد خواست. سپس راه دعا و نیایش را به انسان‏ها تعلیم مى‏كند و تذكرشان مى‏دهد كه از خداوند درخواست كنند تا آنان را به صراط مستقیم و راه راست و به سوى سعادت جاودانى هدایت‏شان كند، به یك حیات جاودانه و زندگى ابدى و به نعمت‏هاى غیر قابل زوال و پایان ناپذیرشان برساند و در نور و روشنایى كه تاریكى و ظلمتى بعد از آن وجود ندارد، قرارشان دهد.

در آخرین مرحله این نكته را بیان مى‏كند كه راه مستقیم و هدایت به كسانى اختصاص دارد كه خداوند با رحمت و فضل خویش آن‏ها را مشمول رحمت بى‏پایان و نعمت‏هاى فراوان خویش ساخته و الطاف خاصى مبذولشان داشته است و این راه با راه كسانى كه مورد خشم و غضب خدا قرار گرفته‏اند و با راه كسانى كه از راه صحیح منصرف گردیده‏اند، متمایز و جداست. بنابراین، سوره حمد از چهار بخش تشكیل یافته و هر بخش هدفى در بر دارد و مجموعا چهار هدف عالى و مهم را تعقیب مى‏كند: 1- خدا را با صفات عالى و كمالى‏اش براى انسان‏ها توصیف و معرفى مى‏كند. 2- عبادت، پرستش و استعانت مخصوص به خداست و جز او كسى سزاوار آن نیست. 3- هدایت به راه راست و شناخت راه راست و راه نیكان را باید از پیشگاه الهى خواست و در راهیابى از او مدد و یارى جست. 4- راه نیكان از راه خشم زدگان (مغضوبین) و از راه گمراهان (ضالّین) متمایز و جداست.

برگرفته ازگروه دین و اندیشه تبیان

منابع:

1- عدد هفت، عدد آسمان‏ها، ایّام هفته، طواف، سعى بین صفا و مروه و پرتاب سنگ به شیطان نیز مى‏باشد. 2- مستدرك، ج 4، ح 4365. 3- بحارالانوار، ج 92، ص 257. 4- علّامه امینى قدس سره در تفسیر فاتحة الكتاب، روایات زیادى را در این زمینه نقل نموده است. 5- “مجمع البیان” و” نور الثقلین” آغاز سوره حمد. 6- همان مأخذ. 7- مجمع البیان آغاز سوره حمد 8- تفسیر برهان جلد اول صفحه 26 طبق نقل تفسیر البیان‏ 9- نور الثقلین جلد اول صفحه 4 منابع: ــ تفسیر نور، ج‏1 ــ تفسیر نمونه، ج‏ 1 ــ تفسیر روشن، ج‏ ــ تفسیر جامع، ج‏ 1

 نظر دهید »

نزول قرآن در ماه مبارک رمضان...

18 مهر 1389 توسط نخعي فرد

Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 alse” LatentStyleCount="156″>

e="color: #ff00ff;">با توجه به آيه شريفه (شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ) آيا تمام قرآن در ماه رمضان نازل شده است؟

درباره كيفيت نزول قرآن، دو گونه آيات در قرآن كريم وجود دارد:

يك. آياتي كه بر نزول قرآن در شب قدر و ماه رمضان دلالت دارند؛مانند: آيه 185 سوره «بقره» و آيه 3 سوره «دخان» و آيه 1 سوره «قدر».

دو. آياتي كه بر نزول تدريجي قرآن در طول 20 تا 23 سال دلالت دارند؛ مانند آيه 106 سوره «اسراء» و آيه 32 سوره «فرقان».


پاسخ‏هايي كه از جانب علماي اهل سنت و شيعه داده شده، به اين صورت است:

1. بيشتر اهل سنت و برخي از علماي شيعه (مانند شيخ مفيد، سيد مرتضي، ابن شهر آشوب) گفته‏اند: كه منظور از نزول قرآن در شب قدر، آغاز و شروع نزول است كه در ماه رمضان بوده است؛ زيرا هر حادثه‏اي را مي‏توان به زمان شروع آن نسبت داد.

ر.ك: محمد هادي معرفت، التمهيد، ج 1، ص 113..

از اين رو به نظر اين گروه از علما، طايفه اول از آيات در مقابل مفاد طايفه دوم قرار نمي‏گيرد.



2. برخي گفته‏اند: مقصود از «رمضان»، رمضان خاص نيست؛ بلكه نوع آن است؛ يعني، در هر شب از هر سال، به اندازه نياز مردم قرآن بر پيامبرصلي الله عليه وآله نازل مي‏شد و جبرئيل آن را به حسب مواقع حاجت، به دستور خدا بر پيامبرش‏صلي الله عليه وآله مي‏خواند. فخر رازي اين احتمال را داده است‏.

ر.ك: التفسير الكبير، ج 5، ص 85..

روشن است كه با اين فرض، قرار گرفتن طايفه اول در برابر طايفه دوم منتفي مي‏گردد.


3. به نظر برخي، معناي طايفه اول آيات اين است كه بخش بزرگي از قرآن در ماه‏هاي رمضان نازل شده است و به لحاظ آن، انتساب نزول قرآن به ماه‏هاي رمضان هم صحت پيدا مي‏كند.

ر.ك: سيد قطب، في ظلال القرآن، ج 2، ص 79..

4. برخي - از جمله شيخ صدوق  معتقدند: قرآن به صورت مجموع در يك شب قدر در بيت العزة يا بيت المعمور نازل گرديد. سپس در طول‏20 يا 23 سال به صورت تدريجي بر پيامبر نازل مي‏شد. اين ديدگاه برگرفته از برخي شواهد روايي است؛ چنان كه شيخ صدوق از امام صادق‏عليه السلام نقل مي‏كند: «قرآن يك‏باره بر بيت‏المعمور نازل شده است، آن گاه در طول بيست سال بر پيامبر نازل شده است»

ر.ك: صدوق، الاعتقادات، ص 101، و بحارالانوار، ج 18، ص 250..


در اين ديدگاه، نزول قرآن در بيت‏المعمور (محل جبرئيل) يا بيت‏العزّه تنها بر جبرئيل، ملك موكل وحي انجام گرفته است. بنابراين مراد از نزول قرآن در شب قدر نزول آن بر آسمان مزبور است تا ملك وحي، در زمان مناسب و به تناسب حوادث در اختيار پيامبرصلي الله عليه وآله قرار دهد.

5. برخي ديگر از علماي شيعه (مانند فيض كاشاني و ابوعبداللَّه زنجاني) آسمان چهارم را - كه در روايات شيعه آمده است  بر قلب شريف پيامبر اكرم‏صلي الله عليه وآله تأويل مي‏كنند و معتقدند: آن حضرت چهار مرتبه «جمادي نباتي، حيواني و انساني» را به نهايت رساند تا آنكه حقيقت قرآن بر او نازل شد.

علامه طباطبايي اين تأويل را مبرهن كرده و با فرق گذاشتن ميان نزول دفعي و تدريجي، اظهار داشته‏اند؛ «تنزيل» همان نزول تدريجي است كه مرحله قطعه قطعه و مقام تفصيل قرآن را شامل مي‏گردد. اين ديدگاه بر گرفته از برخي شواهد قرآني است، از جمله: «كِتابٌ أُحْكِمَتْ آياتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَكِيمٍ خَبِيرٍ»؛

هود (11)، آيه 1..


علامه طباطبايي علت نياز به نزول دفعي را اين گونه بيان كرده است: «قرآن كريم داراي يك حقيقت والا، روح باطني و وجود بسيط است؛ همان گونه كه واجد يك حقيقت تفصيل يافته و تجزيه شده در قالب الفاظ و كلمات است. اين بار همان حقيقت بسيط و روح كلي، سر بسته و متعالي قرآن از لوح محفوظ كه مرتبه‏اي از علم الهي است، به صورت دفعي بر جان و روان پيامبر اكرم تجلي نمود،. زيرا كسي كه معلم، مربي، بشير، نذير و رحمت براي عالميان است، بايد سرفصل‏ها، اغراض و اهداف اساسي دعوت و پيام آسماني و كتاب خويش را به صورت كلي و اجمالي (اجمال در عين كشف تفصيلي) بداند و بر معارف عظيم الهي و آيين هدايت و حقايق عالي خلقت و اسرار وجود آگاهي يابد.

براي آگاهي بيشتر ر.ك:

الف. الميزان، ج 2، صص 15 و 18، ج 18، ص 139، ج 14، صص 231 و 232.

ب. قرآن در تفسير، تفسير موضوعي، جوادي آملي، صص 72-74..

بنابراين علت نزول دفعي قرآن، آگاهي يافتن از اهداف، برنامه‏ها، هدايت‏ها و حقايق به صورت اجمالي و كلي است و پيامبرصلي الله عليه وآله مي‏بايست از اين گونه علم و فيض غيبي بهره‏مند مي‏شد. البته «نزول تدريجي» و متناسب با حوادث و نيازها، براي تثبيت قلب پيامبرصلي الله عليه وآله تأثير فراواني داشته و ترتيب نزول آيات الهي براي راهنمايي بشر و ارائه الگو، جهت شكل‏گيري يك تمدن اسلامي، بسيار راه گشا و كارساز بوده است.

از ميان ديدگاه‏هاي مختلف، قول علامه طباطبايي مؤيدات كلامي دارد؛ اما برخي از محققان علوم قرآني، دلايل او را كامل ندانسته و معتقدند: آنچه به طور مسلم مي‏توان پذيرفت، تنها همان نزول تدريجي است و فضيلت ماه مبارك رمضان، در اين است كه آغاز نزول آياتي از قرآن به عنوان كتاب هدايت بشري در اين ماه است

‏ر.ك: محمد هادي معرفت، التمهيد، ج 1، ص 101-121..

 

 

 نظر دهید »

نگاه به قرآن عبادت

18 مهر 1389 توسط نخعي فرد

Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 alse” LatentStyleCount="156″>

e="font-size: small;">چرا نگاه به قرآن عبادت است ولي لفظ فارسي چنين مزيتي را ندارد؟

 


اين امر دلايل متعددي دارد؛ از جمله:

1. ايجاد زباني مشترك در ميان همه پيروان و در واقع فراهم ساختن نوعي وحدت و پيوند بين‏الملل ديني، باعث تأكيد بر قرائت و حفظ زبان عربي شده است.


2. روح و محتواي هر پيام و سخني در قالب زبان خاص خود، عميق‏تر درك مي‏شود تا زماني كه به زبان‏هاي ديگر برگردانده شود و قرآن كه‏داراي مضامين بسيار بلند و عالي است، هرگز قابل ترجمه دقيق و كامل به هيچ زباني نيست. ترجمه‏هاي قرآن معمولاً نارسا و در مواردي داراي غلط است. كافي است اندكي در مباحث مربوط به زبان‏شناسي، فن ترجمه و تئوري‏هاي مربوط به آن و نقد ترجمه‏هاي قرآن مطالعه شود، آن گاه روشن مي‏گردد كه فرق بين قرآن و ترجمه‏هايش، همان فرق بين كتاب الهي و بشري است.


3. قرآن علاوه بر محتواي مطالب، از لطافت زيبايي و نكات ادبي عجيبي برخوردار است كه خود وجهي از وجوه اعجاز قرآن مي‏باشد و در قالب هيچ ترجمه‏اي بيان شدني نيست.

براي آگاهي بيشتر ر.ك: مجله بينات و مجله مترجم (ويژه نامه قرآن).

ترديدي نيست كه زبان‏ها از نظر بلاغت و شيوايي مي‏كنند و نمي‏توان تمام معاني و مقاصد قرآن را به زبان ديگر برگرداند. از اين رو «تحدي» قرآن در اثبات ناتواني انسان‏ها در تهيه متني همانند قرآن، شامل مجموعه امتيازات لفظي و معاني والاي قرآن است.

ر.ك: محمود راميار، تاريخ قرآن، ص 649.


4. تشويق و ترغيب بر استفاده از همان الفاظي كه جبرئيل بر پيامبر اكرم‏صلي الله عليه وآله نازل فرموده، يكي از شيوه‏هاي حفظ قرآن از تحريف است؛ چنان كه وقتي مطلبي نزد همگان با يك قرائت معين به اثبات رسيده باشد، تحريف آن مشخص خواهد شد. از اين رو در تاريخ اسلام وقايعي نقل شده است كه مسلمين حتي نسبت به جا به جايي يا حذف يك «واو»، حساسيت نشان مي‏دادند.


5. گفتني است حتي ترجمه قرآن به زبان عربي، موجب اختلاف در ميان مسلمانان شد تا آنجا كه برخي تا مرز تكفير يكديگر پيش رفتند. بدين جهت در دوره عثمان (سال 25 ه.ق) صحابه پيامبر اكرم‏صلي الله عليه وآله - و از جمله حضرت علي‏عليه السلام  بر ضرورت وجود قرآن رسمي (غير ترجمه‏اي) به توافق رسيدند.


6. در پايان گفتني است، آنچه بسيار ثواب دارد تلاوت قرآن و نگاه به آيات آن همراه با دقت و تفكر است.

 

 نظر دهید »

آيا الفاظ عربي قرآن نيز از سوي خدا است

18 مهر 1389 توسط نخعي فرد

Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 alse” LatentStyleCount="156″>

e="font-size: small;">آيا الفاظ عربي قرآن نيز از سوي خدا است، يا اين الفاظ از زبان‏پيامبرصلي الله عليه وآله است؟


نزول قرآن به زبان عربي با توجه به مخاطبان نخستين و شخص پيامبرصلي الله عليه وآله - كه عرب زبانند  يك جريان طبيعي است و هر سخنوري، مطالب خويش را با زبان مخاطبان مستقيم خود، بيان مي‏كند. خداوند متعال نيز در فرستادن پيامبران و ابلاغ پيام‏هاي خويش، همين رويه را به كار گرفته است.

ابراهيم(14)، آيه‏4؛ نگا: مصباح‏يزدي، محمدتقي، قرآن‏شناسي، (تحقيق وتدوين: محمود رجبي)، ص 98.


در اين باره، توجه به چند نكته مهم بايسته است:

يكم. قرآن كريم اگر چه براي تنزل در اين عالم، نياز به زبان خاص دارد و آن عربي فصيح و مبين است؛ ولي زبان و فرهنگ آن، همان «زبان فطرت» است كه قابل فهم براي همگان است و تنها در اين صورت، مي‏تواند جهاني باشد. اگر فرهنگ قرآن، مربوط به يك نژاد و گروه خاصي بود، هيچ گاه نمي‏توانست جهاني باشد.

جوادي آملي، عبداللَّه، تفسير موضوعي قرآن كريم، (قم: اسراء)، ج 1، صص 353-355.


دوّم. همان طور كه ايجاد حقيقت وحي، اختصاص به ذات خداوند متعال دارد؛ تنزل آن حقيقت به لباس عربي مبين و الفاظ اعتباري نيز كار او است. نه آنكه فقط معناي كلام و وحي الهي در قلب پيامبرصلي الله عليه وآله تنزل يافته و آن حضرت با انتخاب خود، الفاظي را به عنوان ابزار انتقال آن معارف قرار داده باشد! پس الفاظ قرآن كريم، از سوي خداوند تعيين شده و از همين‏رو آرايش‏هاي لفظي قرآن، يكي از وجوه اعجاز آن است.

آيات فراواني دلالت دارد كه علاوه بر محتوا، الفاظ و عبارت‏هاي عربي قرآن نيز از ناحيه خداوند به پيامبرصلي الله عليه وآله وحي شده است.

ابراهيم(14)، آيه 4؛ مريم(19)، آيه 97؛ دخان(44)، آيه‏58؛ اعلي(87)، آيات 17، 18، 22 و 32؛ قمر(54)، آيه 40؛ احقاف(46)، آيه 12؛ فصلت(41)، آيه 2 و 3؛ رعد(13)، آيه 37 و … . نگا: طباطبايي، سيدمحمدحسين، تفسير الميزان، ج 17، ص 359.

بهترين گواه اين مطلب، تفاوت سبك بيان و عبارت‏هاي روايات نبوي، با آيات قرآن كريم است.

 

سوّم. ارتباط الفاظ با معاني، ارتباطي تكويني و حقيقي نيست؛ بلكه در اثر قرارداد است كه لفظ معيني، نشانه معناي خاصي مي‏گردد. به همين دليل براي يك معناي خاص در اقوام مختلف، الفاظ گوناگوني وجود دارد و نيز يك حقيقت تكويني همچون وحي، گاهي به صورت عربي مبين، گاهي به صورت عبري، زماني به زبان سرياني و … ظهور مي‏كند.


چهارم. اعراب اولين گروه مخاطب پيامبر بودند در نتيجه بايد اين پيام‏را به خوبي درك مي‏كردند. از خصوصيات اين قوم، فرهنگ بومي آنان بود؛ يعني آنها رنگ فرهنگ‏ها و تمدن‏هاي ديگر را به خود نگرفته بودند. علاوه بر اينكه در بدترين وضعيت فرهنگي و در گمراهي آشكار به سر مي‏بردند. قرآن با تربيت اين جامعه، ظرفيت‏هاي بالاي سازندگي و تربيتي خود را به نمايش گذاشت تا آنجا كه از همين مردم، جامعه‏اي ساخت كه فرهنگ خود را به مناطق متمدن آن روز جهان (نظير ايران، روم و مصر) صادر كردند.

 

«ويل دورانت» در تاريخ تمدن و «گوستاولوبون» در كتاب تاريخ تمدن اسلام و عرب به اين موضوع پرداخته‏اند. پس حكمت اقضا مي‏كرد تا اصول تربيتي و زبان فطري قرآن، رنگ و زبان عربي بگيرد؛ هر چند منحصر به عرب زبانان نبود.

با توجه به اين نكته، شايد اين پرسش پديدار شود كه: چگونه وحي الهي، از مقام قدسي خداوند - كه جز تكوين صرف چيزي نيست  در پوشش الفاظ و كلمات اعتباري - كه قرارداد محض است  درمي آيد؟

در پاسخ گفتني است: تنزل حقيقت تكويني قرآن، بايد مسيري داشته باشد تا در آن مسير، حقيقت قرآن فرود آيد و با اعتبار پيوند بخورد. اين مسير همان نفس مبارك رسول خداصلي الله عليه وآله است كه مي‏تواند بهترين واسطه، براي پيوند امر تكويني و قراردادي باشد. مانند انسان‏هاي ديگر كه همواره حقيقت‏هاي معقول را از بلنداي عقل، به مرحله تصوّر تنزل مي‏دهند و از آنجا به صورت فعل يا قول، در گستره طبيعت جاري مي‏سازند.

جوادي آملي، عبداللَّه، تفسير موضوعي قرآن كريم، ص 45-46.


بنابراين آنچه قرآن را جهان شمول ساخته است، «زبان فطري» آن است كه در «زبان عربي» رسا و گويا جلوه‏گر شده است؛ زباني كه الفاظ آن، ظرفيت نمايش معاني گسترده و پردامنه‏اي را دارا است. ازاين رو آشنايي با زبان عربي و تلاوت قرآن به اين زبان، همچون مدخل ورودي براي نيل به مراتب و مراحل بالاتر اين كتاب بي‏نظير است.


 

 نظر دهید »

چرا اصلاً بايد وحي و نزول وحيي باشد؟

18 مهر 1389 توسط نخعي فرد

 

Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 alse” LatentStyleCount="156″>

 

در تاريخ اديان توحيدي، پس از نام مقدس خداوند هيچ كلمه‏اي به اهميت و شگرفي «وحي» نيست؛ اگر وحي نبود:

1. خداوند با غنا و استغناي كامل ذات و ذاتي‏اش، از كل آفرينش در پرده غيب الغيوب باقي مي‏ماند و در آن صورت كار انسان، زار و عرصه بر او تنگ بود و كل بشريت با يك پاي چوبين (عقل عدد انديش) تنها مي‏ماند.

سيد محمدحسين طباطبايي، قرآن در اسلام، (دفتر انتشارات اسلامي، قم، چاپ هفتم، 1374 ش) صص 91 - 92.



2. هر چند وجود جهان ماوراي طبيعت و عالم ملكوت و مراتب مافوق تا حدودي قابل درك بوده و ضرورت قيامت و جهان پس از مرگ از راه تفكر و برهان و استدلال قابل اثبات است‏

مرتضي مطهري، اصول فلسفه و روش رئاليسم، ج 5.

؛ اما شناخت بسياري از ويژگي‏ها و جزئيات هستي فراتر از دسترسي دانش و تجربه بشري است.

3. اگر خداوند خود را از طريق وحي بر انسان‏ها آشكار نمي‏كرد، چه بسا آنان ناچار بودند درباره وجود خداوند، فقط حدس بزنند و يا حداقل به دو گروه تقسيم مي‏شدند: عده‏اي حدس مي‏زدند كه خدا هست و مبدئي هست؛ هم جهان غيبي و هم غيب جهاني دارد. عده‏اي نيز حدس مي‏زدند كه هر چه هست در همين دنيا است و نه پيش از آفرينش، خداوندي در كار بوده است و نه پس از پايان طبيعي جهان. سپس از حدس هم فراتر مي‏رفتند چنانكه در تاريخ فكر و فلسفه استدلال به عدم مبدأ كرده‏اند!!

بهاءالدين خرمشاهي، قرآن شناخت طرح نو، تهران چاپ سوم 1375 ش صص 45 46.


4. آدمي در پرتو وجود و جاودانگي روح، براي شناخت حقايق جهان پس از مرگ هيچ منبع اطلاعاتي نداشت و نمي‏توانست هيچ گونه پيش‏بيني خاصي درباره نيازهاي ضروري اين سفر طولاني و بي‏بازگشت ارائه كند.

 


5. اگر وحي نبود، بسياري از اختلافات موجود ميان بشر از بين نمي‏رفت و انسان با ترديدهاي جدي در مسائل معرفتي - نظير شناخت انسان، هدف خلقت و زندگي اجتماعي آغاز و فرجام طبيعت، وظايف انسان در قبال خدا، جامعه، طبيعت خود  روبه رو مي‏شد.


6. اگر وحي نبود، بسياري از ظرفيت‏هاي فطري و عقلاني انسان شناخته نمي‏شد و يا به درستي شكوفا نمي‏گشت. وحي الهي قله‏هاي والايي از حقايق را در برابر انسان مي‏نهد و او را به انديشه و تأمل در آنها دعوت مي‏كند و از اين طريق به شكوفايي عقل و فطرت او كمك مي‏نمايد.


7. انسان تصوير شفاف و روشني از كمال و سعادت خود ندارد و سرگذشت ديرين انديشه بشر، نشان مي‏دهد كه بدون تلقّي روشن و شفاف از كمال و سعادت، شاهد سردرگمي‏ها، كژروي‏ها و از بين رفتن سرمايه‏هاي اساسي بوده‏ايم! اين نقص به ضعف دستگاه معرفتي انسان بر مي‏گردد. وحي الهي ضمن تعريف روشن آفريدگار، جهان هستي، انسان و ظرفيت‏هاي او، راهكار شكوفايي متوازن، متعادل و هماهنگ انسان را تشريح و مسير رسيدن او را به سعادت دائمي بيان مي‏كند.

 

8. وحي الهي را نبايد در محدوده رسولان و كتاب‏هاي آسماني خلاصه كرد. اين وحي به تصريح قرآن شامل الهامات ويژه به اولياي خدا نيز مي‏گردد. براساس روايات، در طول تاريخ حدود 124 هزار پيامبر ظهور كرده‏اند كه تنها گروهي اندك وظيفه ابلاغ پيام‏هاي الهي را به مردم داشته‏اند. اما گروه بيشتري براي به كمال رساندن ظرفيت‏هاي عقلي و فطري خود، هدايت‏هاي ويژه دريافت مي‏كردند و در محيط اجتماعي آلوده، مسير سلامت را مي‏پيمودند. در قرآن آمده است كه مادر حضرت موسي‏عليه السلام به مدد وحي الهي، فرزند خود را در سبد گذاشت و به دريا انداخت: «وَ أَوْحَيْنا إِلي‏ أُمِّ مُوسي‏ أَنْ أَرْضِعِيهِ فَإِذا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقِيهِ فِي الْيَمِّ وَ لا تَخافِي وَ لا تَحْزَنِي إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَ جاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ»؛ قصص (28)، آيه 7.؛ «و به مادر موسي الها م كرديم كه او را شير بده و چون بر او بيمناك شدي، او را در [جعبه‏اي‏] به دريا بيفكن و مترس و غم مخور، [چرا كه‏] ما برگرداننده او به سوي تو و گرداننده او از پيامبران هستيم».

همچنين عناياتي به حضرت مريم‏عليها السلام شد و ملائكه با او به گفت و گو پرداختند: «وَ إِذْ قالَتِ الْمَلائِكَةُ يا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاكِ وَ طَهَّرَكِ وَ اصْطَفاكِ عَلي‏ نِساءِ الْعالَمِينَ. يا مَرْيَمُ اقْنُتِي لِرَبِّكِ وَ اسْجُدِي وَ ارْكَعِي مَعَ الرَّاكِعِينَ»؛ آل عمران (3)، آيه 42 و 43.؛ «و ياد كن [زماني كه‏] فرشتگان گفتند: اي مريم! خداوند تو را برگزيده و پاكيزه داشته و بر زنان جهانيان برتري داده است. اي مريم! پروردگارت را اطاعت كن و سجده بر و همراه نمازگزاران نماز بگزار».

البته «وحي رسالي» جايگاه ويژه‏اي دارد و در اين ميان نقش قرآن بسيار ممتاز است، به طوري كه قرآن كريم بيش از كتابهاي آسماني پيشين، براي تنظيم جذب و دفع و تعديل شهوت و غضب و تصحيح محبت و عداوت انسان‏ها، بشير و نذير است.فصلت (41)، آيات 2 و 4 ؛ مريم (19)، آيه 97.

ليك گر واقف شوي زين آب پاك          كه كلام ايزد است و روحناك‏

نيست گردد وسوسه كلي ز جان            دل بيابد ره به سوي گلستان‏

ز آنكه در باغي و در جويي پرد          هر كه از سر صحف بويي برد

مثنوي، 4/3470 - 3472.

 

بدون قرآن چه بسا آدمي در غفلت بود و عمر خود را به غفلت سپري مي‏كرد؛ زيرا تنها نگاه خود را محدود به دنياي مادي مي‏ساخت و آن را چون سراي حقيقت مي‏انگاشت و از اين رو، جهان براي او معنايي ورا و بالاتر از خود نداشت؛ بلكه هر چه را مي‏ديد و مي‏نگريست، تنها موجودات تقطيع شده‏اي مي‏پنداشت كه فارغ از مبدأ و غايت است و نه «از جايي است» و نه «رو به جايي» دارد. اما آيات قرآن انسان را به تدبر واداشته و او را از اين غفلت بيدار مي‏سازدص (38)، آيه 29 ؛ محمد (47)، آيه 24.

.براي آگاهي بيشتر در اين باب نكا: مقالات، استاد محمد شجاعي (سروش، چاپ دوم 1371 ش، ج اول)، صص 89 98.


به هر روي دليل نزول قرآن، نياز آدمي است و تا زماني كه اين نياز هست - كه تا ابد خواهد بود - بايد قرآن باشد.

 نظر دهید »
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

مدرسه علميه زينب كبري(س)- رفسنجان

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • اخبار حوزه
  • کانون پرسمان مهدوی
  • اخلاقی
  • فرهنگی
  • در محضر بزرگان
  • بانک مقالات اسلامی
  • پایان نامه های برتر
  • یافته های جدید پزشکی
  • در محضر یار
    • غرب و مهدویت
  • وهابیت
  • ناتو فرهنگی
  • قرآن، کتاب هدایت
  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس