مدرسه علميه زينب كبري(س)- رفسنجان

فرهنگی - مهدوی
  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

روز معلم و روز استاد شهید مطهری

12 اردیبهشت 1391 توسط نخعي فرد

روز معلم

تعليم و تعلم از شئون الهي است و خداوند، اين موهبت را به پيامبران و اولياي پاک خويش ارزاني کرده است تا مسير هدايت را به بشر بياموزند و چنين شد که تعليم و تعلم به

صورت سنت حسنه آفرينش  درآمد.

 

انسان نيز با پذيرش اين مسئوليت، نام خويش را در اين گروه و در قالب واژه مقدس �معلم� ثبت کرده است. معلم، ايمان را بر لوح جان و ضميرهاي پاک حک مي کند و

 

نداي فطرت را به گوش همه مي رساند. همچنين سياهي جهل را از دل ها مي زدايد و زلال دانايي را در روان بشر جاري مي سازد.

 

 

دغدغه معلم هميشه اين است که حيات بشر، بر مدار ارزش ها و کرامت انساني بچرخد و شناخت خدا و مکتب و دين، همت اساسي آدمي باشد و هيچ بيگانه اي را مجال تجاوز به

فرهنگ ارزشي دين و ميهن فراهم نيايد.

 

در اين مسير خطير، بزرگاني گام نهاده اند که نامشان بر تارک زمان مي درخشد. علامه شهيد استاد مرتضي مطهري (رحمته الله) از همين طايفه مقدس است که در سنگر تعليم وتعلم، به قله هاي رفيعي دست يافت تا آنجا که معمار انقلاب اسلامي ـ که خود معلمي بزرگ است ـ همه آثارش را مفيد مي داند و بهره برداري از آنها را سفارش مي

کند …

 

مطلب از:خبرگزاری ایرنا

 

 

 


 


 نظر دهید »

بخش نوزدهم نامه ی امیرالمومنین علی(ع)

11 اردیبهشت 1391 توسط نخعي فرد

nt> Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA yles DefLockedState="false” DefUnhideWhenUsed="true” DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″ LatentStyleCount="267″> UnhideWhenUsed="false” QFormat="true” Name="heading 1″ />

on: rtl; unicode-bidi: embed;"> وَاعْلَمْ أَنَّ الَّذِی بِیَدِهِ خَزَائِنُ السَّمَاوَاتِ وَالاَْرْضِ قَدْ أَذِنَ لَکَ فِی الدُّعَاءِ، تَکَفَّلَ لَکَ بِالاِْجَابَةِ، وَأَمَرَکَ أَنْ تَسْأَلَهُ لِیُعْطِیَکَ، وَتَسْتَرْحِمَهُ لِیَرْحَمَکَ، وَلَمْ یَجْعَلْ

بَیْنَکَ وَبَیْنَهُ مَنْ یَحْجُبُکَ عَنْهُ، وَلَمْ یُلْجِئْکَ إِلَى مَنْ یَشْفَعُ لَکَ إِلَیْهِ، وَلَمْ یَمْنَعْکَ إِنْ أَسَأْتَ مِنَ التَّوْبَةِ، وَلَمْ یُعَاجِلْکَ بِالنِّقْمَةِ، وَلَمْ یُعَیِّرْکَ بِالاِْنَابَةِ، وَلَمْ

یَفْضَحْکَ حَیْثُ الْفَضِیحَةُ بِکَ أَوْلَى، وَلَمْ یُشَدِّدْ عَلَیْکَ فِی قَبُولِ الاِْنَابَةِ، وَلَمْ یُنَاقِشْکَ بِالْجَرِیمَةِ وَلَمْ یُؤْیِسْکَ مِنَ الرَّحْمَةِ، بَلْ جَعَلَ نُزُوعَکَ عَنِ الذَّنْبِ

حَسَنَةً، وَحَسَبَ سَیِّئَتَکَ وَاحِدَةً، وَحَسَبَ حَسَنَتَکَ عَشْراً، وَفَتَحَ لَکَ بَابَ الْمَتَابِ، وَبَابَ الاِسْتِعْتَابِ،

فَإِذَا نَادَیْتَهُ سَمِعَ نِدَاکَ، وَإِذَا نَاجَیْتَهُ عَلِمَ نَجْوَاکَ، فَأَفْضَیْتَ إِلَیْهِ بِحَاجَتِکَ، وَأَبْثَثْتَهُ ذَاتَ نَفْسِکَ، وَشَکَوْتَ إِلَیْهِ هُمُومَکَ، اسْتَکْشَفْتَهُ کُرُوبَکَ، وَاسْتَعَنْتَهُ عَلَى

أُمُورِکَ، وَسَأَلْتَهُ مِنْ خَزَائِنِ رَحْمَتِهِ مَا لاَ یَقْدِرُ عَلَى إِعْطَائِهِ غَیْرُهُ، مِنْ زِیَادَةِ الاَْعْمَارِ، وَصِحَّةِ الاَْبْدَانِ، سَعَةِ الاَْرْزَاقِ. ثُمَّ جَعَلَ فِی یَدَیْکَ مَفَاتِیحَ خَزَائِنِهِ بِمَا

أَذِنَ لَکَ فِیهِ مِنْ مَسْأَلَتِهِ، فَمَتَى شِئْتَ اسْتَفْتَحْتَ بِالدُّعَاءِ أَبْوَابَ نِعْمَتِهِ، وَاسْتَمْطَرْتَ شَآبِیبَ رَحْمَتِهِ، فَلاَ یُقَنِّطَنَّکَ إِبْطَاءُ إِجَابَتِهِ، فَإِنَّ الْعَطِیَّةَ عَلَى قَدْرِ النِّیَّةِ،

وَرُبَّمَا أُخِّرَتْ عَنْکَ الاِْجَابَةُ، لِیَکُونَ ذَلِکَ أَعْظَمَ لاَِجْرِ السَّائِلِ، وَأَجْزَلَ لِعَطَاءِ الاْمِلِ. وَرُبَّمَا سَأَلْتَ الشَّیْءَ فَلاَ تُؤْتَاهُ، وَأُوتِیتَ خَیْراً مِنْهُ عَاجِلاً أَوْ آجِلاً، أَوْ

صُرِفَ عَنْکَ لِمَا هُوَ خَیْرٌ لَکَ، فَلَرُبَّ أَمْر قَدْ طَلَبْتَهُ فِیهِ هَلاَکُ دِینِکَ لَوْ أُوتِیتَهُ، فَلْتَکُنْ مَسْأَلَتُکَ فِیمَا یَبْقَى لَکَ جَمَالُهُ، وَیُنْفَى عَنْکَ وَبَالُهُ; فَالْمَالُ لاَ

یَبْقَى لَکَ وَلاَ تَبْقَى لَه.

 

ترجمه بخش نوزدهم

 

فرزندم! بدان آن کس که گنج هاى آسمان ها و زمین در دست اوست، به تو اجازه دعا و درخواست را داده و اجابتِ آن را تضمین نموده است، به تو امر

کرده که از او بخواهى تا عطایت کند و از او درخواست رحمت کنى تا رحمتش را شامل حال تو گرداند. خداوند میان تو و خودش کسى را قرار نداده که

در برابر او حجاب تو شود و تو را مجبور نساخته که به شفیعى پناه برى و خداوند در صورتى که مرتکب بدى شوى تو را از توبه مانع نشده و درهاى

آن را به روى تو گشوده است.

در کیفر تو تعجیل نکرده و آن را به موجب اینکه ممکن است توبه کنى به تأخیر انداخته هرگز تو را به سبب توبه و انابه سرزنش نمى کند آن گونه که

انتقام جویان توبه کاران را زیر رگبار ملامت و سرزنش قرار مى دهند و حتى در آنجا که رسوایى سزاوار توست تو را رسوا نساخته آن گونه که تنگ

نظران بى گذشت فوراً اقدام به رسواسازى و افشاگرى درباره خطاکاران مى کنند و در قبول توبه بر تو سخت نگرفته است آن گونه که معمول افراد

کوتاه فکر است و در محاسبه جرایمِ تو دقت و موشکافى نکرده بلکه به آسانى از آن گذشته است. هیچ گاه تو را از رحمتش مأیوس نساخته هرچند

 

گناه تو سنگین و بزرگ باشد بلکه بازگشت تو از گناه را حسنه قرار داده و از آن مهم تر اینکه گناه تو را یکى محسوب مى دارد و حسنه ات را ده برابر

حساب مى کند و درِ توبه و بازگشت و

 

عذرخواهى را همیشه به رویت باز نگه داشته به گونه اى که هر زمان او را ندا کنى نداى تو را مى شنود و هرگاه با او نجوا نمایى آن را مى داند،

 

بنابراین حاجتت را به سویش مى برى و آن چنان که هستى در پیشگاه او خود را نشان مى دهى، غم و اندوه خود را با وى در میان مى گذارى و حل

مشکلات و درد و رنج خود را از او مى خواهى، و در کارهایت از او استعانت مى جویى، مى توانى از خزاین رحمتش چیزهایى را بخواهى که جز او کسى

قادر به اعطاى آن نیست مانند فزونى عمر، سلامتى تن و وسعت روزى.

سپس خداوند کلیدهاى خزاینش را با اجازه اى که به تو درباره درخواست از او عطا کرده، در دست تو قرار داده است پس هرگاه خواسته اى داشته باشى

مى توانى به وسیله دعا درهاى نعمت پروردگار را بگشایى و باران رحمت او را فرود آورى و هرگز نباید تأخیر اجابت دعا تو را مأیوس کند، زیرا

بخشش پروردگار به اندازه نیّت بندگان است; گاه مى شود که اجابت دعا به تأخیر مى افتد تا اجر و پاداش درخواست کننده بیشتر گردد و عطاى

آرزومندان را فزون تر کند و گاه مى شود چیزى را از خدا مى خواهى و به تو نمى دهد در حالى که بهتر از آن در کوتاه مدت یا دراز مدت به تو داده

خواهد شد یا آن را به چیزى که براى تو بهتر از آن است تبدیل مى کند.

گاه چیزى از خدا مى خواهى که اگر به آن برسى مایه هلاک دین توست و خداوند آن را از تو دریغ مى دارد و چیزى بهتر از آن مى دهد بنابراین باید

تقاضاى تو از خدا همیشه چیزى باشد که جمال و زیباییش براى تو باقى بماند و وبال و بدیش از تو برود و بدان مال دنیا این گونه نیست مال براى

تو باقى نمى ماند و تو نیز براى آن باقى نخواهى ماند!

 

 

 

شرح و تفسیر نوزدهم

 

درهاى توبه و دعا به روى تو گشوده است

 

امام علیه السلام در این بخش از وصیّت نامه پر نورش به چند موضوع مهم اشاره مى فرماید: نخست به سراغ مسأله دعا مى رود که بسیار

 

سرنوشت ساز و پر اهمّیّت است مى فرماید: “فرزندم بدان آن کس که گنج هاى آسمان ها و زمین در دست اوست، به تو اجازه دعا و درخواست را داده

و اجابتِ آن را تضمین نموده است، به تو امر کرده که از او بخواهى تا عطایت کند و از او درخواست رحمت کنى تا رحمتش را شامل حال تو گرداند”;

وَاعْلَمْ أَنَّ الَّذِی بِیَدِهِ خَزَائِنُ السَّمَاوَاتِ وَالاَْرْضِ قَدْ أَذِنَ لَکَ فِی الدُّعَاءِ، وَتَکَفَّلَ لَکَ بِالاِْجَابَةِ، وَأَمَرَکَ أَنْ تَسْأَلَهُ لِیُعْطِیَکَ، تَسْتَرْحِمَهُ لِیَرْحَمَکَ.

 

در این چند جمله، امام علیه السلام براى تشویق به دعا کردن به نکاتى اشاره فرموده است: نخست مى گوید: از کسى تقاضا مى کنى که همه چیز در

اختیار اوست زمین و آسمان و مواهب و نعمت ها و روزى ها و در یک جمله تمام گنجینه هاى آسمان ها و زمین، بنابراین درخواست از او به یقین به

اجابت بسیار نزدیک است.

 

در جمله دوم مى فرماید: به تو اجازه داده و در واقع دعوت کرده تا به درگاهش روى و دعا کنى و این نهایت لطف و مرحمت است که کسى

نیازمندان را به سوى خود فرا خواند و بگوید: بیایید و درخواست کنید. اشاره به آیاتى همچون قُلْ ما یَعْبَؤُا بِکُمْ رَبِّى لَوْ لا دُعاؤُکُم و مانند آن دارد.

 

 

در جمله سوم مى فرماید: او تضمین کرده که دعاى شما را مستجاب کند که اشاره به آیاتى مانند ادْعُونِى أَسْتَجِبْ لَکُم و امثال آن است.

 

در جمله چهارم مطلب را از اذن و اجازه فراتر مى برد و مى گوید: به شما امر کرده است که از او درخواست کنید و طلب رحمت نمایید تا خواسته شما را

عطا کند و این به آیاتى نظیر: وَسْئَلُوا اللهَ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ اللهَ کانَ بِکُلِّ شَىْء عَلیماً اشاره دارد.

 

در جمله پنجم مى فرماید: “خداوند میان تو و خودش کسى را قرار نداده که در برابر او حجاب تو شود و تو را مجبور نساخته که به شفیعى پناه برى”;

 

وَلَمْ یَجْعَلْ بَیْنَکَ وَبَیْنَهُ مَنْ یَحْجُبُکَ عَنْهُ، وَلَمْ یُلْجِئْکَ إِلَى مَنْ یَشْفَعُ لَکَ إِلَیْهِ.

 

اشاره به اینکه اساس اسلام بر این است که انسان ها مى توانند رابطه مستقیم با پروردگار خود پیدا کنند، همان گونه که همه روزه در نمازهاى خود از

آغاز تا پایان، مخصوصاً در سوره حمد، با پروردگارشان خطاب مستقیم دارند به گونه اى که هیچ واسطه اى میان آنها و او نیست. این افتخار بزرگى

است براى اسلام و مسلمانان که اسلام راه ارتباط مستقیم با خدا را بر همه گشوده و جاى جاىِ قرآن

مجید، شاهد وگواه بر آن است بهویژه آیاتى که خداوند را با تعبیر “رَبّنا” یاد مى کند.

 

بر خلاف بعضى از مذاهب باطله که پیر و مرشد و شیخ خود را واسطه مى دانند و گاه ارتباط مستقیم با خدا را روا نمى پندارند.

 

در اینجا این سؤال پیش مى آید که مسأله شفاعت در اسلام ـ شفاعت پیامبرصلى الله علیه وآله، امام معصوم علیه السلام و حتى فرشتگان و مؤمنان

صالح العمل ـ وارد شده است و آیات فراوان و روایات بسیار دلالت بر شفاعت شفیعان در دنیا و آخرت مى کند، آیا شفاعت با برقرارى ارتباط مستقیم

منافات ندارد؟

 

پاسخ این سؤال با توجّه به دو نکته روشن مى شود:

 

اولاً: دلیلى بر نفى ارتباط مستقیم نیست، بلکه ارتباط مستقیم با خدا در جاى خود محفوظ است و مسلمانان شب و روز از آن استفاده مى کنند و

شفاعت هم در جاى خود ثابت است و به تعبیر دیگر هر دو در کنار هم قرار دارند و دو راه به سوى رحمت خداوندند.

 

ثانیاً: در آیات قرآن مکرر به این نکته اشاره شده که شفاعت نیز به اذن خدا است، بنابراین کسى که دست به دامان پیغمبر اکرم صلى الله علیه وآله و

امامان معصوم علیهم السلام براى شفاعت مى زند باید در کنار آن از خدا بخواهد که اذن شفاعت به آنها بدهد، پس مکمل آن نیز ارتباط مستقیم با

خداست.

 

به بیان دیگر من حوایج خویش را مستقیماً از خدا مى خواهم ولى گاه حاجت به قدرى مهم و پیچیده است یا من آنقدر آلوده و گنه کارم که احساس

مى کنم به تنهایى توفیق رسیدن به خواسته خود را ندارم. در اینجاست که دست به دامان شخص بزرگ و آبرومندى مى شوم که به اذن الله در

پیشگاه خدا براى من شفاعت کند; مثلا برادران یوسف بعد از آن همه جنایت درباره برادر خود احساس کردند گناهشان به قدرى عظیم است که

نمى توانند مستقیما عفو خود را بخواهند، لذا دست به دامن پدر شدند و گفتند: یا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنّا کُنّا خاطِئین.

 

سپس امام علیه السلام بعد از مسأله دعا به مسأله توبه مى پردازد و با تعبیراتى بسیار گویا و پرمعنا لطف الهى را به گنه کاران توبه کار شرح مى دهد

و در هشت جمله بر آن تأکید مىورزد.

1.

“خداوند در صورتى که مرتکب بدى شوى تو را از توبه مانع نشده و درهاى آن را به روى تو گشوده است”; وَلَمْ یَمْنَعْکَ إِنْ أَسَأْتَ مِنَ التَّوْبَةِ.

2.

“در کیفر تو تعجیل نکرده و آن را به موجب اینکه ممکن است توبه کنى به تأخیر انداخته”; وَلَمْ یُعَاجِلْکَ بِالنِّقْمَةِ.

3.

“هرگز تو را به سبب توبه و انابه سرزنش نمى کند آن گونه که انتقام جویان توبه کاران را زیر رگبار ملامت و سرزنش قرار مى دهند”; وَلَمْ یُعَیِّرْکَ

بِالاِْنَابَةِ.

4.

 

“حتى در آنجا که رسوایى سزاوار توست تو را رسوا نساخته آن گونه که تنگ نظران بى گذشت فورا اقدام به رسواسازى و افشاگرى درباره خطاکاران

مى کنند”; وَلَمْ یَفْضَحْکَ حَیْثُ الْفَضِیحَةُ بِکَ أَوْلَى.

5. “در قبول توبه بر تو سخت نگرفته است آن گونه که معمول افراد کوتاه نظر است”; وَلَمْ یُشَدِّدْ عَلَیْکَ فِی قَبُولِ الاِْنَابَةِ.

6.

 

“در محاسبه جرایمِ تو دقت و موشکافى نکرده بلکه به آسانى از آن گذشته است”; وَلَمْ یُنَاقِشْکَ5 بِالْجَرِیمَةِ.

7.

“هیچ گاه تو را از رحمتش مأیوس نساخته هرچند گناه تو سنگین و بزرگ باشد بلکه بازگشت تو از گناه را حسنه قرار داده و از آن مهم تر اینکه گناه تو

را یکى محسوب مى دارد و حسنه ات را ده برابر حساب مى کند”; وَلَمْ یُؤْیِسْکَ مِنَ الرَّحْمَةِ، بَلْ جَعَلَ نُزُوعَکَ عَنِ الذَّنْبِ حَسَنَةً، وَحَسَبَ سَیِّئَتَکَ وَاحِدَةً،

وَحَسَبَ حَسَنَتَکَ عَشْراً.

8.

“درِ توبه و بازگشت و عذرخواهى را همیشه به رویت باز نگه داشته”; وَفَتَحَ لَکَ بَابَ الْمَتَابِ، وَبَابَ الاِسْتِعْتَابِ.

 

این تعبیرات در واقع برگرفته از آیات مختلف قرآن است که توبه و آثار توبه و الطاف و عنایات الهى را در زمینه آن بازگو مى کند.

 

در یک جا مى فرماید: “وَتُوبُوا إِلَى اللهِ جَمیعاً أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ; و اى مؤمنان همگى به سوى خدا بازگردید، تا رستگار شوید”.

 

در جاى دیگر در مورد قبولى توبه مى فرماید: “وَهُوَ الَّذِى یَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ وَیَعْفُوا عَنِ السَّیِّئاتِ; او کسى است که توبه را از بندگانش مى پذیرد و

بدى ها را مى بخشد”.

 

 

در مورد عدم تعجیل عقوبت مى فرماید: “وَرَبُّکَ الْغَفُورُ ذُو الرَّحْمَةِ لَوْ یُؤاخِذُهُمْ بِما کَسَبُوا لَعَجَّلَ لَهُمُ الْعَذابَ; و پروردگارت آمرزنده و داراى رحمت

است; اگر مى خواست آنان را به سبب اعمالشان مجازات کند عذاب را هر چه زودتر براى آنها مى فرستاد”.

درباره عدم یأس از رحمت با عبارتى مملوّ از لطف و محبّت به پیامبرش مى گوید: “قُلْ یا عِبادِىَ الَّذینَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَّحْمَةِ اللهِ

إِنَّ اللهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ; بگو اى بندگان من که بر خود اسراف و ستم کرده اید از رحمت خداوند نومید نشوید که خداوند همه

 

گناهان را مى آمرزد، زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است”.

 

در مورد تبدیل سیئات به حسنات مى فرماید: “إِلاّ مَنْ تابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَنات; مگر کسانى که توبه کنند و

ایمان آورند و عمل صالح انجام دهند خداوند سیئات آنان را به حسنات مبدّل مى کند”.

 

درباره ثبت سیئات به اندازه خودش و ثبت خوبى ها به ده برابر مى فرماید: “مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها وَمَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَلا یُجْزى إِلاّ مِثْلَها

وَهُمْ لا یُظْلَمُونَ; هر کس کار نیکى به جا آورد، ده برابر آن پاداش دارد، و هر کس کار بدى انجام دهد، جز به مانند آن، کیفر نخواهد دید; و ستمى بر

 

آنها نخواهد شد”.

 

به یقین توبه اوّلین گام براى پیمودن راه حق است و به همین دلیل، سالکان مسیر الى الله آن را منزلگاه اوّل مى شمرند و اگر در فرمایش امام علیه

السلام به دنبال دعا ذکر شده براى آن است که توبه نیز نوعى دعاست; دعا، تقاضاى عفو و رحمت خداست و تا این گام برداشته نشود و روح و دل از

غبار گناه شستشو نگردد و حجابِ معصیت از برابر چشم دل کنار نرود، پیمودن این راه مشکل یا غیر ممکن است.

 

در دعاها و روایات معصومین علیهم السلام نیز اشارات زیاد و تعبیرات لطیفى در این باره دیده مى شود; از جمله در مناجات تائبین نخستین مناجات

از مناجات هاى پانزده گانه حضرت سیّدالساجدین علیهم السلام مى خوانیم: “إلهی أَنْتَ الَّذِی فَتَحْتَ لِعِبَادِکَ بَاباً إِلَى عَفْوِکَ سَمَّیْتَهُ التَّوْبَةَ فَقُلْتَ: “تُوبُوا

إِلَى اللهِ تَوْبَةً نَصُوحاً” فَمَا عُذْرُ مَنْ أَغْفَلَ دُخُولَ الْبَابِ بَعْدَ فَتْحِه; معبود من تو همان هستى که درى به سوى عفو و رحمت خودت به روى بندگانت

گشوده اى و نام آن را توبه نهاده اى سپس اذن عام دادى و گفتى: همگى توبه کنید و به سوى خدا بازگردید توبه اى خالص از هرگونه ناخالصى ها

پس کسانى که از ورود بر این باب رحمت غافل مى شوند چه عذرى دارند”.

 

 

آرى امام علیه السلام به عنوان راهنمایى آگاه و پر تجربه، دست فرزند جوانش را گرفته و از منزلگاه هاى این مسیر یکى پس از دیگرى عبور مى دهد

تا به جوار قرب الهى واصل گردد.

 

آن گاه امام علیه السلام در ادامه این سخن فرزندش را به مناجات و راز و نیاز با خداوند و تقاضاى حاجت از او دعوت مى کند و مى فرماید: “هرگاه او را ندا کنى نداى تو را مى شنود و هر زمان با او نجوا نمایى آن را مى داند، بنابراین حاجتت را به سویش مى برى و آن چنان که هستى، در پیشگاه او

 

خود را نشان مى دهى و غم و اندوه خود را با وى در میان مى گذارى و حل مشکلات و درد و رنج خود را از او مى خواهى و در کارهایت از او استعانت

مى جویى”; فَإِذَا نَادَیْتَهُ سَمِعَ نِدَاکَ، وَإِذَا نَاجَیْتَهُ عَلِمَ نَجْوَاکَ، فَأَفْضَیْتَ إِلَیْهِ بِحَاجَتِکَ، وَأَبْثَثْتَهُ ذَاتَ نَفْسِکَ، وَشَکَوْتَ إِلَیْهِ هُمُومَکَ، وَاسْتَکْشَفْتَهُ کُرُوبَکَ،

وَاسْتَعَنْتَهُ عَلَى أُمُورِکَ.

 

امام علیه السلام در این قسمت از کلام خود راه مناجات با خدا را به فرزندش مى آموزد و مى فرماید: حاجتت را از او بخواه و سفره دلت را براى او

بگشا و غم و اندوه هاى خود را به او بازگو کن و برطرف کردن درد و رنج هایت را از او بطلب و در تمام کارها از او یارى بخواه. این پنج نکته

محورهاى مناجات بندگان با خداست که در عبارات کوتاه فوق به آن اشاره شده است.

 

آن گاه امام علیه السلام چگونگى درخواست از خداوند و نعمت هاى مهمى را که باید از درگاهش طلب کرد، بر مى شمرد و مى فرماید: “مى توانى از

 

خزاین رحمتش چیزهایى را بخواهى که جز او کسى قادر به اعطاى آن نیست; مانند فزونى عمر، سلامتى تن و وسعت روزى”; وَسَأَلْتَهُ مِنْ خَزَائِنِ

رَحْمَتِهِ مَا لاَ یَقْدِرُ عَلَى إِعْطَائِهِ غَیْرُهُ، مِنْ زِیَادَةِ الاَْعْمَارِ، وَصِحَّةِ الاَْبْدَانِ، وَسَعَةِ الاَْرْزَاقِ.

 

امام علیه السلام در اینجا پس از آنکه مى فرماید خداوند مواهبى در خزانه رحمتش دارد که در اختیار هیچ کس جز او نیست، به سه موهبت اشاره

مى کند:

1.

عمر طولانى که انسان بتواند در آن خودسازى بیشتر کند و حسنات افزون ترى فراهم سازد.

2.

سلامتى و تندرستى که بدون آن زیادى عمر جز درد و رنج و گاه دورى از خدا ثمره اى نخواهد داشت.

3.

 

روزى فراوان، زیرا انسان بدون امکانات مالى قادر بر انجام بسیارى از حسنات نیست; حسناتى مانند صله رحم، کفالت ایتام، کمک به نیازمندان، ساختن

بناهاى خیر، نشر علوم اسلام و اهل بیت و ضیافت افراد باایمان.

 

البتّه این در صورتى است که ارزاق را تنها به معناى ارزاق مادى تفسیر کنیم; اما اگر معناى رزق به معناى وسیع کلمه گرفته شود که شامل علوم و دانش ها، قدرت و نفوذ اجتماعى و نیروى جسمانى و مانند آن شود، مطلب روشن تر مى گردد.

 

 

بى شک طولانى شدن عمر و صحت بدن و وسعت روزى در مواردى به تلاش و کوشش خود انسان ارتباط دارد که امور بهداشتى را رعایت کند و از

عوامل زیان بار بپرهیزد و براى به دست آوردن روزى تلاش و کوشش بیش تر نماید. ولى به طور کلى و کامل، تنها بسته به مشیت الهى است و

عواملى که او مى داند و مقرر مى دارد و از چشم ما پوشیده و پنهان است و به تعبیرى که امام علیه السلام فرموده: از خزاین رحمت الهى است که جز

او کسى قادر بر آن نیست.

قرآن مجید نیز به این موضوع در مورد درخواست هاى حضرت ابراهیم علیه السلام اشاره کرده و از قول او مى فرماید: “الَّذِی خَلَقَنِى فَهُوَ یَهْدِینِ *

وَالَّذِی هُوَ یُطْعِمُنِی یَسْقِینِ * وَإِذا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِ * وَالَّذِی یُمِیتُنِی ثُمَّ یُحْیِینِ; همان کسى که مرا آفرید، و پیوسته راهنماییم مى کند، و کسى که

 

مرا عذاب مى دهد و سیراب مى نماید، و هنگامى که بیمار شوم مرا شفا مى دهد، و کسى که مرا مى میراند و سپس زنده مى کند”.

روشن است که مواهب الهى منحصر به زیادى عمر و صحت بدن و وسعت روزى نیست; ولى بى شک ارکان اصلى را این سه چیز تشکیل مى دهد،

زیرا عمده کارهاى خیر در پرتو این سه امر انجام مى گیرد.

 

 

امام علیه السلام در بیان کلیدهاى این خزاین رحمت، چنین مى فرماید: “سپس خداوند کلیدهاى خزاینش را با اجازه اى که به تو درباره درخواست از او

عطا کرده، در دست تو قرار داده است”; ثُمَّ جَعَلَ فِی یَدَیْکَ مَفَاتِیحَ خَزَائِنِهِ بِمَا أَذِنَ لَکَ فِیهِ مِنْ مَسْأَلَتِهِ.

 

از این تعبیر روشن مى شود که دعا و مسئلت از پیشگاه خداوند، اثر عمیقى در نیل به خواسته ها و بهره مندى از خزاین بى پایان پروردگار دارد و نقش

دعا را بیش از پیش روشن مى سازد.

 

البتّه دعا با شرایطش، از جمله این که انسان آنچه در توان دارد به کار گیرد و براى آنچه از توان او خارج است به دعا متوسل گردد.

 

سپس نتیجه مى گیرد: “پس هرگاه خواسته اى داشته باشى مى توانى به وسیله دعا درهاى نعمت پروردگار را بگشایى و باران رحمت او را فرود

آورى”; فَمَتَى شِئْتَ اسْتَفْتَحْتَ بِالدُّعَاءِ أَبْوَابَ نِعْمَتِهِ، وَاسْتَمْطَرْتَ شَآبِیبَ رَحْمَتِهِ.

 

روشن است که خزاین پروردگار همان مجموعه نعمت هاى مادى و معنوى اوست و کلید درهاى این خزاین دعاست. در بیان دیگرى، امامعلیه السلام

نعمت هاى خدا را به باران رحمت و حیات بخش تشبیه مى کند که با دعا انسان مى تواند آن را از آسمان لطف خداوند بر زمین وجود خویش فرود

آورد.

 

در حدیث دیگرى از امیر مؤمنان علیه السلام آمده است: “الدُّعَاءُ مَفَاتِیحُ النَّجَاحِ وَمَقَالِیدُ الْفَلاَحِ وَخَیْرُ الدُّعَاءِ مَا صَدَرَ عَنْ صَدْر نَقِیّ وَقَلْب تَقِیّ; دعاها

کلیدهاى پیروزى و وسیله گشودن قفل هاى رستگارى است و بهترین دعا دعایى است که از سینه پاک و قلب با تقوا برخیزد”.

در اینجا سؤال مهم و معروفى است که امامعلیه السلام بلافاصله به پاسخ آن مى پردازد و آن اینکه چرا بسیارى از دعاهاى ما به اجابت نمى رسد یا

 

اجابت آن مدت هاى طولانى به تأخیر مى افتد; اگر دعا کلید درهاى رحمت خداست چرا این کلید همیشه در را نمى گشاید یا دیر مى گشاید؟ در حالى

که آیاتى که دعا را کلید اجابت مى شمرد از شمول اطلاق بهره مند است; در یک جا مى فرماید: “ادْعُونِى أَسْتَجِبْ لَکُم; مرا بخوانید تا دعاى شما را

اجابت کنم” در جاى دیگر مى فرماید: “وَإِذا سَأَلَکَ عِبادى عَنِّى فَإِنِّى قَریبٌ أُجیبُ دَعْوَةَ الدّاعِ إِذا دَعان; و هنگامى که بندگان من، از تو درباره من

سؤال کنند، بگو: من نزدیکم; دعاى دعاکننده را، به هنگامى که مرا مى خواند، پاسخ مى گویم”.

 

امام علیه السلام در پاسخ این سؤال به چهار نکته اشاره مى کند:

 

نخست اینکه گاه مى شود که نیّت دعا کننده آلوده است و از قلب پاک و شستشو یافته از گناه سرنزده است; مى فرماید: “و هرگز نباید تأخیر اجابت

دعا تو را مأیوس کند، زیرا بخشش پروردگار به اندازه نیّت بندگان است”; فَلاَ یُقَنِّطَنَّکَ إِبْطَاءُ إِجَابَتِهِ، فَإِنَّ الْعَطِیَّةَ عَلَى قَدْرِ النِّیَّةِ.

 

در حدیث بالا که از کتاب کافى نقل شد نیز خواندیم که دعایى به اجابت مى رسد که از سینه پاک و قلب پرهیزکار برخیزد، بنابراین اگر بخشى از دعا

به اجابت رسد و بخشى نرسد معلول آلودگى نیّت بوده است و روایاتى که مى گوید یکى از شرایط استجابت دعا توبه از گناه است نیز به همین معنا

اشاره دارد.

 

حضرت به دومین مانع اشاره کرده و مى فرماید: “گاه مى شود که اجابت دعا به تأخیر مى افتد تا اجر و پاداش درخواست کننده بیشتر گردد و عطاى آرزومندان را فزون تر کند”; وَرُبَّمَا أُخِّرَتْ عَنْکَ الاِْجَابَةُ، لِیَکُونَ ذَلِکَ أَعْظَمَ لاَِجْرِ السَّائِلِ، وَأَجْزَلَ لِعَطَاءِ الاْمِلِ.

 

 

به بیان دیگر خداوند اجابت دعاى بنده اش را به تأخیر مى اندازد تا بیشتر بر در خانه او باشد و نتیجه فزون ترى نصیب او گردد و این نتیجه

علاقه اى است که خدا به او دارد.

 

آن گاه درباره سومین مانع چنین مى فرماید: “گاه مى شود چیزى را از خدا مى خواهى و به تو داده نمى شود در حالى که بهتر از آن در کوتاه مدت یا دراز مدت به تو داده خواهد شد یا آن را به چیزى که براى تو بهتر از آن است تبدیل مى کند”; وَرُبَّمَا سَأَلْتَ الشَّیْءَ فَلاَ تُؤْتَاهُ، وَأُوتِیتَ خَیْراً مِنْهُ عَاجِلاً

 

أَوْ آجِلاً.

 

اشاره به اینکه گاه چیز کوچکى از خدا مى خواهى و خداوند به مقتضاى عظمتش و گستردگى رحمتش آن را به تو نمى دهد و از آن برتر را زود یا دیر

در اختیار تو مى گذارد; مانند کسى که به سراغ شخص کریمى مى رود و از او تقاضاى خانه محقر معینى مى کند و او درخواستش را نمى پذیرد; اما

بعداً خانه اى وسیع و آباد و مرفه در اختیار او مى گذارد.

 

سپس حضرت از علت چهارم سخن مى گوید که از مهم ترین علت هاست

و مى فرماید: “گاه چیزى از خدا مى خواهى که اگر به آن برسى مایه هلاک دین توست خداوند آن را از تو دریغ مى دارد و چیزى بهتر از آن

مى دهد”; أَوْ صُرِفَ عَنْکَ لِمَا هُوَ خَیْرٌ لَکَ، فَلَرُبَّ أَمْر قَدْ طَلَبْتَهُ فِیهِ هَلاَکُ دِینِکَ لَوْ أُوتِیتَهُ.

 

بسیارى از ما بر اثر بى اطلاعى از عواقب امور گاه چیزهایى را با اصرار و با تمام وجود از خدا مى خواهیم در حالى که مایه هلاکت و بدبختى ما

 

مى شود. خداوند که عالم به عواقب امور است دعاى ما را به اجابت نمى رساند; ولى ما را دست خالى هم برنمى گرداند و چیزى که صلاح ماست

مى بخشد.

 

قرآن مجید نیز اشاره اى به این معنا دارد که مى فرماید: “وَعَسى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَیْئاً وَهُوَ شَرٌّ لَکُمْ; چه بسا چیزى را

خوش نداشته باشید، حال آن که خیر شما در آن است; و یا چیزى را دوست داشته باشید، حال آن که شرّ شما در آن است”.

 

در حدیثى نیز از پیغمبر اکرم صلى الله علیه وآله مى خوانیم که خداوند مى فرماید: “قَالَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ إِنَّ مِنْ عِبَادِیَ الْمُؤْمِنِینَ عِبَاداً لاَ یَصْلُحُ لَهُمْ أَمْرُ

دِینِهِمْ إِلاَّ بِالْغِنَى وَالسَّعَةِ وَالصِّحَّةِ فِی الْبَدَنِ فَأَبْلُوهُمْ بِالْغِنَى وَالسَّعَةِ وَصِحَّةِ الْبَدَنِ فَیُصْلِحُ عَلَیْهِمْ أَمْرَ دِینِهِمْ وَإِنَّ مِنْ عِبَادِیَ الْمُؤْمِنِینَ لَعِبَاداً لاَ یَصْلُحُ لَهُمْ

أَمْرُ دِینِهِمْ إِلاَّ بِالْفَاقَةِ وَالْمَسْکَنَةِ

وَالسُّقْمِ فِی أَبْدَانِهِمْ فَأَبْلُوهُمْ بِالْفَاقَةِ وَالْمَسْکَنَةِ وَالسُّقْمِ فَیُصْلِحُ عَلَیْهِمْ أَمْرَ دِینِهِمْ; بعضى از بندگان من افرادى هستند که اصلاح امر دین آنها جز به غنا و

گستردگى زندگى و صحت بدن نمى شود، از این رو امر دین آنها را به وسیله آن اصلاح مى کنم و بعضى از بندگانم هستند که امر دین آنها جز با نیاز

و مسکنت و بیمارى اصلاح نمى شود، لذا امر دین آنها را با آن اصلاح مى کنم و آنان را به وسیله آن مى آزمایم”.

 

در طول تاریخ و حتى در زمان صحابه پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله و ائمه هدى علیهم السلام نیز نمونه هاى روشنى از آن دیده شده که بعضى از

افراد کم ظرفیت پیوسته از خدا به وسیله پیغمبر اکرم صلى الله علیه وآله یا امامان معصومعلیهم السلام تقاضاى وسعت روزى مى کردند و بعد از اصرار

که در حق آنها دعا شد وسعت روزى به طغیان و سرکشى آنها انجامید و حتى بعضى از آنان تعبیراتى گفتند که بوى ارتداد مى داد، همان گونه که در

داستان معروف ثعلبة بن حاطب انصارى آمده است که پیوسته از پیغمبر اکرم صلى الله علیه وآله تقاضاى دعا براى مال فراوان مى نمود. پیغمبرصلى الله

علیه وآله که وضع حال و آینده او را مى دانست به او فرمود: “قَلِیلٌ تُؤَدِّی شُکْرَهُ خَیْرٌ مِنْ کَثِیر لاَ تُطِیقُه; مقدار کمى که شکرش را بتوانى ادا کنى بهتر

از مقدار زیادى است که توانایى اداى حقش را نداشته باشى” آیا بهتر نیست به پیامبر خداصلى الله علیه وآله تأسى جویى و به زندگى ساده اى بسازى؟

اما ثعلبه دست بر دار نبود. سرانجام پیامبرصلى الله علیه وآله در حق او دعا کرد و ثروت کلانى به ارث از جایى که امیدش را نداشت رسید; گوسفندانى

خرید که زاد و ولد فراوانى کردند آنچنان که نگاهدارى آنها در مدینه ممکن نبود. ناچار به بادیه هاى اطراف مدینه روى آورد و آنچنان سرگرم زندگى مادى شد که بر خلاف رویه او که در تمام نمازهاى پیغمبرصلى الله علیه وآله شرکت مى کرد، نماز جماعت و حتى نماز جمعه را نیز ترک کرد.

 

پس از مدتى که پیغمبر اکرم صلى الله علیه وآله مأمور جمع آورى زکات را نزد او فرستاد تا زکات اموالش را بدهد او از پرداخت خوددارى کرد و به

اصل تشریع زکات اعتراض نمود و گفت: این چیزى مثل جزیه اى است که از اهل کتاب گرفته مى شود، ما مسلمان شده ایم که از پرداخت جزیه معاف

باشیم. هنگامى که این خبر به پیغمبر اکرم صلى الله علیه وآله رسید دو بار فرمود: “یا وَیْحَ ثَعْلَبَةَ; واى بر ثعلبه”.

 

آن گاه امام علیه السلام در ادامه سخنان خود در یک نتیجه گیرى روشن مى فرماید: “بنابراین باید تقاضاى تو از خدا همیشه چیزى باشد که جمال و

زیباییش براى تو باقى بماند و وبال و بدیش از تو برود بدان مال دنیا این گونه نیست مال براى تو باقى نمى ماند و تو نیز براى آن باقى نخواهى

ماند”; فَلْتَکُنْ مَسْأَلَتُکَ فِیمَا یَبْقَى لَکَ جَمَالُهُ، وَیُنْفَى عَنْکَ وَبَالُهُ; فَالْمَالُ لاَ یَبْقَى لَکَ وَلاَ تَبْقَى لَه.

 

 

نکته: شرایط استجابت دعا

 

بعضى چنین مى پندارند که تعبیراتى نظیر: “ادْعُونِى أَسْتَجِبْ لَکُم; مرا بخوانید تا دعاى شما را اجابت کنم” هیچ قید و شرطى ندارد و انسان هر دعایى

که مى کند باید انتظار داشته باشد که از لطف خدا به اجابت رسد در حالى که چنین نیست در روایات متعدّدى که از معصومان علیهم السلام به ما

رسیده براى اجابت دعا شرایط متعدّدى ذکر شده است از جمله توبه و پاکى قلب; امام صادق علیه السلام مى فرماید: “إِیَّاکُمْ أَنْ یَسْأَلَ أَحَدٌ مِنْکُمْ رَبَّهُ

شَیْئاً مِنْ حَوَائِجِ الدُّنْیَا وَالاْخِرَةِ حَتَّى یَبْدَأَ بِالثَّنَاءِ عَلَى اللهِ وَالْمِدْحَةِ لَهُ وَالصَّلاَةِ عَلَى النَّبِیِّ وَآلِهِ ثُمَّ الاِْعْتِرَافِ بِالذَّنْبِ وَالتَّوْبَةِ ثُمَّ الْمَسْأَلَةِ; مبادا هیچ یک از

شما از خدا درخواستى کند مگر اینکه نخست حمد و ثناى او را بجا آورد و درود بر پیغمبر و آلش بفرستد سپس به گناه خود نزد او اعتراف و توبه کند

سپس دعا نماید”.

 

دیگر اینکه دعا کننده باید در پاکى زندگى خود به ویژه پرهیز از غذاى حرام و کسب حرام بکوشد، همان گونه که پیغمبر اکرم صلى الله علیه وآله

فرمود: “مَنْ أَحَبَّ أَنْ یُسْتَجَابَ دُعَاؤُهُ فَلْیُطَیِّبْ مَطْعَمَهُ وَمَکْسَبَه; کسى که دوست دارد دعایش مستجاب گردد باید غذا و کسب خود را از حرام پاک

کند”.

 

در حالى که بسیارى از مردم به هنگام دعا نه توبه مى کنند و نه از غذاهاى آلوده یا مشکوک پرهیزى دارند، باز هم اجابت تمام دعاهایشان را انتظار

مى کشند.

 

نیز از شرایط دعا تلاش و کوشش در مسیر امر به معروف و نهى از منکر است; آنها که شاهد مناظر گناه هستند و عکس العملى نشان نمى دهند،

نمى توانند انتظار استجابت دعا داشته باشند همان گونه که در حدیثى از پیغمبر اکرم صلى الله علیه وآله آمده است: “وَلَتَأْمُرُنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَلَتَنْهُنَّ عَنِ

الْمُنْکَرِ أَوْ لَیُسَلِّطَنَّ اللهُ شِرَارَکُمْ عَلَى خِیَارِکُمْ فَیَدْعُو خِیَارُکُمْ فَلاَ یُسْتَجَابُ لَهُمْ; باید امر به معروف و نهى از منکر کنید و گر نه خداوند بدان را بر نیکان شما مسلط مى کند آن گاه هر چه دعا کنند مستجاب نخواهد شد”.

 

 

در حدیث آمده است که شخصى نزد امیر مؤمنان علیه السلام آمد و از عدم استجابت دعایش شکایت کرد و گفت: با اینکه خدا فرموده دعا کنید من اجابت مى کنم، پس چرا ما دعا مى کنیم و به اجابت نمى رسد؟ امامعلیه السلام در آن حدیث هشت شرط براى استجابت دعا بیان فرمود که بخشى از

آن در احادیث بالا آمده است.

 

 

براى توضیح بیشتر به کتاب “مفاتیح نوین” صفحه 21 تا 25 و تفسیر نمونه ذیل آیه شریفه وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِى عَنِّى…29 مراجعه کنید.


 نظر دهید »

بخش هجدهم نامه ی امیرالمومنین علی(ع)

10 اردیبهشت 1391 توسط نخعي فرد

nt> Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA yles DefLockedState="false” DefUnhideWhenUsed="true” DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″ LatentStyleCount="267″> UnhideWhenUsed="false” QFormat="true” Name="heading 1″ />

span style="font-family: "B Mitra";” lang="AR-SA">وَاعْلَمْ أَنَّ أَمَامَکَ عَقَبَةً کَئُوداً، الْمُخِفُّ فِیهَا أَحْسَنُ حَالاً مِنَ الْمُثْقِلِ، وَالْمُبْطِئُ عَلَیْهَا أَقْبَحُ حَالاً مِنَ الْمُسْرِعِ، وَأَنَّ مَهْبِطَکَ بِهَا لاَ مَحَالَةَ إِمَّا عَلَى جَنَّة أَوْ

عَلَى نَار، فَارْتَدْ لِنَفْسِکَ قَبْلَ نُزُولِکَ، وَوَطِّئِ الْمَنْزِلَ قَبْلَ حُلُولِکَ، “فَلَیْسَ بَعْدَ الْمَوْتِ مُسْتَعْتَبٌ”، وَلاَ إِلَى الدُّنْیَا مُنْصَرَفٌ.

 

فرزندم! بدان پیش روى تو گردنه صعب العبورى هست که سبکباران براى عبور از آن حالشان از سنگین باران بهتر است، و کندروان وضعشان بسیار

بدتر از شتاب کنندگان است و بدان که نزول تو بعد از عبور از آن گردنه به یقین یا در بهشت است و یا در دوزخ، بنابراین پیش از ورودت در آنجا

وسایل لازم را براى خویش مهیا ساز و منزلگاه را پیش از نزول، آماده نما، زیرا پس از مرگ راهى براى عذرخواهى نیست و نه طریقى براى بازگشت به

دنیا و جبران گذشته

شرح و تفسیر بخش هجدهم

 

امروز بار خود را سبک کن!

 

امام علیه السلام در این قسمت از وصیّت نامه نورانى خود بار دیگر به مسأله سفر طولانى و پرخوف و خطر قیامت باز مى گردد و مسیر راه را به دقت

روشن ساخته و وسیله نجات را یادآورى مى کند.

 

نخست مى فرماید: “فرزندم! بدان پیش روى تو گردنه صعب العبورى هست که سبکباران براى عبور از آن حالشان از سنگین باران بهتر است و

کندروان وضعشان بسیار بدتر از شتاب کنندگان است”; وَاعْلَمْ أَنَّ أَمَامَکَ عَقَبَةً کَئُوداً، الْمُخِفُّ فِیهَا أَحْسَنُ حَالاً مِنَ الْمُثْقِلِ، وَالْمُبْطِئُ عَلَیْهَا أَقْبَحُ حَالاً مِنَ

الْمُسْرِعِ.

 

منظور از این گردنه صعب العبور یا مرگ و سکرات آن است یا عالم برزخ و یا پل صراط و یا همه اینها.

 

بدیهى است براى عبور سالم از گردنه هاى صعب العبور باید بار خود را سبک کرد و به سرعت گذشت، زیرا در این گونه گردنه ها ممکن است راهزنان

و یا حیوانات درنده نیز وجود داشته باشند.

 

این تعبیر برگرفته از قرآن مجید است آنجا که مى فرماید: “فَلاَ اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ * ما أَدْراکَ مَا الْعَقَبَةُ * فَکُّ رَقَبَة * أَوْ إِطْعامٌ فِى یَوْم ذِى مَسْغَبَة…;

ولى او از آن گردنه مهم نگذشت، و تو چه مى دانى که آن گردنه چیست؟ آزاد کردن برده اى، یا غذا دادن در روز گرسنگى”.

 

برخى از مفسّران در شرح این آیات، عقبه را به معناى هواى نفس و بعضى دیگر به گردنه هاى صعب العبور روز قیامت تفسیر کرده اند که کلام

حضرت متناسب با همین تفسیر دوم است.

 

آن گاه در ادامه سخن مى فرماید: “و بدان که نزول تو بعد از عبور از آن گردنه به یقین یا در بهشت است و یا در دوزخ”; وَأَنَّ مَهْبِطَکَ بِهَا لاَ مَحَالَةَ

إِمَّا عَلَى جَنَّة أَوْ عَلَى نَار.

سپس مى افزاید: “بنابراین پیش از ورودت در آنجا وسایل لازم را براى خویش مهیا ساز و منزلگاه را پیش از نزول، آماده نما، زیرا پس از مرگ راهى

براى عذرخواهى نیست و نه طریقى براى بازگشت به دنیا و جبران گذشته”; فَارْتَدْ لِنَفْسِکَ قَبْلَ نُزُولِکَ، وَوَطِّئِ الْمَنْزِلَ قَبْلَ حُلُولِکَ، “فَلَیْسَ بَعْدَ الْمَوْتِ

مُسْتَعْتَبٌ” وَلاَ إِلَى الدُّنْیَا مُنْصَرَفٌ

 

شایان توجّه است که جمله “لَیْسَ بَعْدَ الْمَوْتِ مُسْتَعْتَبٌ” نخستین بار در کلام پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله آمده است آنجا که مى فرماید: “لَیْسَ بَعْدَ

الْمَوْتِ مُسْتَعْتَبٌ أَکْثِرُوا مِنْ ذِکْرِ هَادِمِ اللَّذَّاتِ وَمُنَغِّصِ الشَّهَوَاتِ; بعد از مرگ راهى براى عذرخواهى و جلب رضایت پروردگار نیست، بنابراین بسیار به یاد

چیزى باشید که لذات را در هم مى کوبد و شهوات را بر هم مى زند”.

 

جمله “وَلاَ إِلَى الدُّنْیَا مُنْصَرَفٌ; راه بازگشتى وجود ندارد”، حقیقت و واقعیّت واضحى است که در آیات قرآن و روایات به طور گسترده به آن اشاره شده است. قرآن مجید مى فرماید: “حَتّى إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ * لَعَلِّى أَعْمَلُ صالِحاً فیما تَرَکْتُ کَلاَّ…; آنها همچنان به راه غلط خود

ادامه مى دهند تا زمانى که مرگ یکى از آنها فرا رسد، مى گوید “پروردگارا! مرا بازگردانید; * شاید در برابر آنچه ترک کردم و کوتاهى نمودم عمل

 

صالحى انجام دهم” ولى به او مى گویند: چنین نیست!”.

 

در خطبه 188 نهج البلاغه درباره مردگان آمده است: “لاَ عَنْ قَبِیح یَسْتَطِیعُونَ انْتِقَالاً وَلاَ فِی حَسَن یَسْتَطِیعُونَ ازْدِیَاداً; نه قدرت دارند از عمل زشتى

که انجام داده اند کنار روند و نه مى توانند بر کارهاى نیک خود چیزى بیفزایند”.

 

آرى منزلگاه هاى این عالم قابل بازگشت نیست، همان گونه که فرزند ناقص هرگز به رحم مادر براى تکامل بیشتر باز نمى گردد و میوه اى که از

درخت جدا شد به شاخه بر نمى گردد، کسانى که از این دنیا به عالم برزخ مى روند نیز امکان بازگشت به دنیا را ندارند. برزخیان نیز هنگامى که به

قیامت منتقل شوند هرگز نمى توانند به عالم برزخ بازگردند و این هشدارى است به همه ما که بدانیم ممکن است در یک لحظه همه چیز تمام شود، درهاى توبه بسته شود و راه تحصیل زاد و توشه مسدود گردد و با یک دنیا حسرت، چشم از جهان بپوشیم.


 نظر دهید »

بخش هفدهم نامه ی امیرالمومنین علی(ع)

09 اردیبهشت 1391 توسط نخعي فرد

nt> Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA yles DefLockedState="false” DefUnhideWhenUsed="true” DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″ LatentStyleCount="267″> UnhideWhenUsed="false” QFormat="true” Name="heading 1″ />

ction: rtl; unicode-bidi: embed;">وَاعْلَمْ أَنَّ أَمَامَکَ طَرِیقاً ذَا مَسَافَة بَعِیدَة، وَمَشَقَّة شَدِیدَة، وَأَنَّهُ لاَ غِنَى بِکَ فِیهِ عَنْ حُسْنِ الاِرْتِیَادِ، وَقَدْرِ بَلاَغِکَ مِنَ الزَّادِ، مَعَ خِفَّةِ الظَّهْرِ، فَلاَ تَحْمِلَنَّ عَلَى

ظَهْرِکَ فَوْقَ طَاقَتِکَ، فَیَکُونَ ثِقْلُ ذَلِکَ وَبَالاً عَلَیْکَ، وَإِذَا وَجَدْتَ مِنْ أَهْلِ الْفَاقَةِ مَنْ یَحْمِلُ لَکَ زَادَکْ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ، فَیُوَافِیکَ بِهِ غَداً حَیْثُ تَحْتَاجُ

إِلَیْهِ فَاغْتَنِمْهُ وَحَمِّلْهُ إِیَّاهُ، وَأَکْثِرْ مِنْ تَزْوِیدِهِ وَأَنْتَ قَادِرٌ عَلَیْهِ، فَلَعَلَّکَ تَطْلُبُهُ فَلاَ تَجِدُهُ وَاغْتَنِمْ مَنِ اسْتَقْرَضَکَ فِی حَالِ غِنَاکَ، لِیَجْعَلَ قَضَاءَهُ لَکَ فِی یَوْمِ

عُسْرَتِکَ.

 

فرزندم! بدان راهى بس طولانى و پر مشقت در پیش دارى. در این راه پر خوف و خطر از کوشش و تلاش صحیح و فراوان و توشه کافى که تو را به

مقصد برساند بى نیاز نیستى، به علاوه باید در این راه سبکبار باشى تا بتوانى به مقصد برسى بنابراین بیش از حدِ توانت مسئولیت اموال دنیا را بر دوش

مگیر، زیرا سنگینى آن مایه مشقت و وبال تو خواهد بود.

هرگاه در زمانى که قدرت دارى نیازمندى را یافتى که مى تواند زاد و توشه تو را براى روز رستاخیز تو بر دوش گیرد و فردا که به آن نیازمند مى شوى

به تو بازپس گرداند، آن را غنیمت بشمار و هر چه زودتر و بیشتر، این زاد و توشه را بر دوش او بگذار، زیرا ممکن است روزى در جستجوى چنین

شخصى بر آیى و پیدایش نکنى. همچنین اگر کسى را پیدا کنى که در حال غنا و بى نیازیت از تو وام بگیرد و اداى آن را براى روز سختى و تنگدستى

تو بگذارد، آن را غنیمنت بشمار!

 

شرح و تفسیر هفدهم

 

زاد و توشه آخرتت را با دیگران بفرست!

 

امام علیه السلام در این بخش از وصیّت نامه به طولانى بودن سفر آخرت و نیاز شدید به تهیه زاد و توشه براى این سفر از طاعات و کارهاى خیر به

ویژه انفاق در راه خدا اشاره کرده است.

 

نخست مى فرماید: “فرزندم! بدان راهى بس طولانى و پر مشقت در پیش دارى”; وَاعْلَمْ أَنَّ أَمَامَکَ طَرِیقاً ذَا مَسَافَة بَعِیدَة، وَمَشَقَّة شَدِیدَة.

 

پیمودن راه هاى دنیا، هرچند طولانى و مشقت بار باشد در برابر راه آخرت سهل و آسان است. راه آخرت بسیار پر پیچ و خم و از گردنه هاى صعب

العبور فضایل اخلاقى و مبارزه با هواهاى نفسانى مى گذرد و گاه پیمودن یکى از آنها سال ها وقت مى طلبد.

 

امامعلیه السلام بعد از این هشدار، لزوم تهیه زاد و توشه براى این سفر را گوشزد مى کند و مى فرماید: “در این راه پر خوف و خطر از کوشش و تلاش

صحیح و فراوان و توشه کافى که تو را به مقصد برساند بى نیاز نیستى، به علاوه باید در این راه سبکبار باشى تا بتوانى به مقصد برسى”; وَأَنَّهُ لاَ غِنَى

بِکَ فِیهِ عَنْ حُسْنِ الاِرْتِیَادِ، وَقَدْرِ بَلاَغِکَ مِنَ الزَّادِ، مَعَ خِفَّةِ الظَّهْرِ.

 

اساس این زاد و توشه همان است که در قرآن مجید آمده است، آنجا که مى فرماید: “وَتَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیْرَ الزّادِ التَّقْوى; و زاد و توشه تهیه کنید، و

بهترین زاد و توشه تقوا و پرهیزکارى است”.

 

تعبیر به “حُسْنِ الاِْرْتِیاد” با توجّه به اینکه ارتیاد به معناى طلب کردن است، مفهومش حسن طلب یا به عبارت دیگر تدبیر و مدیریت صحیح در طریقه

تهیه زاد و توشه براى سفر آخرت است.

 

تعبیر به “خِفَّةِ الظَّهْرِ; سبک بودن پشت” اشاره به چیزى است که در قرآن مجید آمده مى فرماید: “وَلَیَحْمِلُنَّ أَثْقالَهُمْ وَأَثْقالاً مَّعَ أَثْقالِهِم; آنها بار

سنگین گناهان خویش را بر دوش مى کشند و همچنین بارهاى سنگین دیگرى را اضافه بر بارهاى سنگین خود”.4 امامعلیه السلام به فرزندش

مى گوید که هرگز مانند آنان نباشد و تا مى تواند پشت خود را از این بار سبک گرداند.

 

پیش از این نیز در خطبه بیست و یکم، این عبارتِ بسیار کوتاه و پر معنا را داشتیم: “تَخَفَّفُوا تَلْحَقُوا; سبکبار باشید تا به قافله برسید” در زمان هاى

گذشته که قافله ها به راه مى افتادند و به گردنه هاى صعب العبور مى رسیدند گران باران وا مى ماندند و چون قافله نمى توانست به جهت آنها توقف

کند، به مسیر خود ادامه مى داد و آنها تنها در بیابان مى ماندند و طعمه خوبى براى دزدان و گرگان بیابان بودند.

 

امامعلیه السلام پس از این مقدمه کوتاه و پر معنا مسائل مالى و انفاقِ فى سبیل الله را که از مهم ترین زاد و توشه هاى قیامت است عنوان مى کند و

مى فرماید: “بنابراین بیش از حدِ توانت مسئولیت اموال دنیا را بر دوش مگیر، زیرا سنگینى آن مایه مشقت و وبال تو خواهد بود”; فَلاَ تَحْمِلَنَّ عَلَى

ظَهْرِکَ فَوْقَ طَاقَتِکَ، فَیَکُونَ ثِقْلُ ذَلِکَ وَبَالاً عَلَیْکَ.

 

اشاره به اینکه آنقدر ذخیره کن که براى نیاز تو کافى باشد و بتوانى فرداى قیامت پاسخگوى آن باشى و گرنه همچون بار سنگینى بر دوش تو خواهد

بود; بارى که از آن استفاده نمى کنى و فقط رنج آن را مى کشى.

 

سپس امام علیه السلام با تعبیر جالبى دعوت به انفاق فى سبیل الله مى کند و مى فرماید: “هرگاه در زمانى که قدرت دارى، نیازمندى را یافتى که

مى تواند زاد و توشه تو را براى روز رستاخیز تو دوش گیرد و فردا که به آن نیازمند مى شوى به تو بازپس گرداند، آن را غنیمت بشمار و هر چه زودتر

و بیشتر این زاد و توشه را بر دوش او بگذار”; وَإِذَا وَجَدْتَ مِنْ أَهْلِ الْفَاقَةِ مَنْ یَحْمِلُ لَکَ زَادَکَ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ، فَیُوَافِیکَ بِهِ غَداً حَیْثُ تَحْتَاجُ إِلَیْهِ

فَاغْتَنِمْهُ وَحَمِّلْهُ إِیَّاهُ، وَأَکْثِرْ مِنْ تَزْوِیدِهِ وَأَنْتَ قَادِرٌ عَلَیْهِ.

 

آن گاه مى افزاید: “زیرا ممکن است روزى در جستجوى چنین شخصى بر آیى و پیدایش نکنى”; فَلَعَلَّکَ تَطْلُبُهُ فَلاَ تَجِدُهُ5.

 

امام علیه السلام در پایان این بخش از وصیّت نامه براى تشویق به انفاق در راه خدا از تعبیر دیگرى استفاده کرده مى فرماید: “و همچنین اگر کسى را

پیدا کنى که در حال غنا و بى نیازیت از تو وام بگیرد و اداى آن را براى روز سختى و تنگدستى تو بگذارد، آن را غنیمنت بشمار”; وَاغْتَنِمْ مَنِ

اسْتَقْرَضَکَ فِی حَالِ غِنَاکَ، لِیَجْعَلَ قَضَاءَهُ لَکَ فِی یَوْمِ عُسْرَتِکَ.

 

حاصل اینکه انسان عاقل و هوشیار باید از وجود دو کس بهره گیرد: کسى که داوطلبانه و رایگان بار سنگین توشه انسان را بر دوش مى گیرد و با

شادى و خوشحالى آن را به مقصد مى رساند و دیگر کسى که در هنگام بى نیازى انسان به مال، بخشى از اموال او را وام مى گیرد و در آن زمان که

شدیداً به آن نیازمند است بازپس مى دهد. آرى چنین است حال کسانى که در راه خدا انفاق مى کنند و تعبیرى جالب تر و زیباتر از این پیدا نمى شود.

 

تعبیر دوم برگرفته از قرآن مجید است آنجا که مى فرماید: “مَنْ ذَا الَّذی یُقْرِضُ اللهَ قَرْضاً حَسَناً فَیُضاعِفَهُ لَهُ أَضْعافاً کَثیرَة; کیست که به خدا قرض

نیکویى دهد، و بدون منت، انفاق کند، تا خداوند آن را براى او، چندین برابر کند؟”. البتّه آیه مسأله وام دادن را با نکته اضافه اى بیان مى دارد و آن

اینکه خداوند وامى را که از بندگانش مى گیرد دو چندان یا چند برابر به آنها باز پس مى دهد.

 

تعبیر اوّل را هم احتمالا بتوان از آیات شریفه سوره بلد استنباط کرد آنجا که مى فرماید: فَلاَ اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ * وَما أَدْراکَ مَا الْعَقَبَةُ * فَکُّ رَقَبَة * أَوْ

إِطْعامٌ فِى یَوْم ذِى مَسْغَبَة….

 

شایان توجّه است که مرحوم صدوق در کتاب علل الشرایع روایت جالبى متناسب با وصیّت نامه بالا نقل مى کند که سفیان بن عُیَیْنَه مى گوید: زُهرى

یکى از تابعین معروف در شبى سرد و بارانى على بن الحسین علیه السلام را دید که آرد بر دوش خود حمل مى کند عرض کرد: یابن رسول الله این

چیست؟ فرمود: “أُرِیدُ سَفَراً أُعِدُّ لَهُ زَاداً أَحْمِلُهُ إِلَى مَوْضِع حَرِیز; سفرى در پیش دارم که زاد و توشه آن را به جاى مطمئنى نقل مى کنم” زُهرى گفت:

غلام من در خدمت شماست آن را براى شما حمل مى کند. امامعلیه السلام قبول نکرد، زُهرى گفت: من خودم آن را بر دوش حمل مى کنم تو والا

مقام تر از آنى که بخواهى چنین بارى را بر دوش حمل کنى. امامعلیه السلام فرمود: “لَکِنِّی لاَ أَرْفَعُ نَفْسِی عَمَّا یُنْجِینِی فِی سَفَرِی وَیُحْسِنُ وُرُودِی

عَلَى مَا أَرِدُ عَلَیْهِ أَسْأَلُکَ بِحَقِّ اللهِ لَمَّا مَضَیْتَ لِحَاجَتِکَ وَتَرَکْتَنِی; لکن من خودم را والاتر از آن نمى دانم که آنچه مرا در سفرم نجات مى بخشد و

ورودم را بر آنچه مى خواهم نیکو مى سازد بر دوش حمل کنم. تو را به خدا سوگند مى دهم به دنبال کار خود بروى و مرا به حال خود رها سازى”.

 

زُهرى به دنبال کار خود رفت بعد از چند روز امامعلیه السلام را دید، عرض کرد: اثرى از سفرى که فرمودید نمى بینم، امامعلیه السلام فرمود: “بَلَى یَا

زُهْرِیُّ لَیْسَ مَا ظَنَنْتَ وَلَکِنَّهُ الْمَوْتُ وَلَهُ کُنْتُ أَسْتَعِدُّ إِنَّمَا الاِْسْتِعْدَادُ لِلْمَوْتِ تَجَنُّبُ الْحَرَامِ وَبَذْلُ النَّدَى وَالْخَیْرِ; آن سفرى که تو گمان کردى نیست

منظورم سفر آخرت است و من براى آن آماده مى شوم و آماده شدن براى این سفر با پرهیز از حرام و انفاق در راههاى خیر حاصل مى شود”.


 نظر دهید »

بخش شانزدهم نامه ی امیرالمومنین علی(ع)

07 اردیبهشت 1391 توسط نخعي فرد

nt> Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA yles DefLockedState="false” DefUnhideWhenUsed="true” DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″ LatentStyleCount="267″> UnhideWhenUsed="false” QFormat="true” Name="heading 1″ />

;">وَاعْلَمْ أَنَّ الاِْعْجَابَ ضِدُّ الصَّوَابِ، وَآفَةُ الاَْلْبَابِ، فَاسْعَ فِی کَدْحِکَ، وَلاَ تَکُنْ خَازِناً لِغَیْرِکَ، وَإِذَا أَنْتَ هُدِیتَ لِقَصْدِکَ فَکُنْ أَخْشَعَ مَا تَکُونُ لِرَبِّکَ.

پسرم! بدان که خودپسندى و غرور، ضد راستى و درست اندیشى و آفت عقل هاست، پس براى تأمین زندگى نهایت تلاش و کوششت را داشته باش و

از آنچه به دست مى آورى در راه خدا انفاق کن و انباردار دیگران مباش. هرگاه به لطف الهى به راه راست هدایت یافتى شکر پروردگار را فراموش

مکن و در برابر پروردگار خود کاملا خاضع و خاشع باش

شرح و تفسیر شانزدهم

خزانه دار دیگران مباش

 

امام علیه السلام در این بخش از وصیّت نامه نورانى خود به چهار فضیلت دیگر اشاره و فرزند دلبندش امام حسن مجتبى علیه السلام را به آن توصیه

 

مى کند.

 

نخست مى فرماید: “پسرم بدان که خودپسندى و غرور، ضد راستى و درست اندیشى و آفت عقل هاست”; وَاعْلَمْ أَنَّ الاِْعْجَابَ ضِدُّ الصَّوَابِ، وَآفَةُ

 

الاَْلْبَابِ.

 

اشاره به اینکه انسانِ خودپسند، حقایق را درباره خویش و دیگران درک نمى کند و این صفت زشت، حجابى بر عقل او مى افکند تا آنجا که عیوب

خویش را صفات برجسته و نقص ها را کمال مى بیند و گاه یک عمر در این خطا و اشتباه بزرگ باقى مى ماند و با همان حال از دنیا مى رود.

 

به گفته مرحوم مغنیه در شرح نهج البلاغه، عُجب و خودپسندى همانند شراب است; هر دو انسان را مست مى کند و انسان مست همچون دیوانگان

است که باید از او فرار کرد.

 

در قرآن مجید و روایات اسلامى، در نکوهش عُجب و خودپسندى نکته هاى فراوانى آمده است از جمله در آیه 8 سوره فاطر مى خوانیم: “أَفَمَنْ زُیِّنَ

لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَناً فَإِنَّ اللهَ یُضِلُّ مَنْ یَشاءُ وَیَهْدِى مَنْ یَشاءُ فَلا تَذْهَبْ نَفْسُکَ عَلَیْهِمْ حَسَرات إِنَّ اللهَ عَلیمٌ بِما یَصْنَعُونَ; آیا کسى که زشتى

عملش بر اثر عُجب و خودپسندى و هواى نفس براى او آراسته شده و آن را زیبا مى بیند همانند کسى است که واقع را مى یابد؟! خداوند هر کس را

بخواهد و سزاوار باشد گمراه مى سازد و هرکس را بخواهد و شایسته ببیند هدایت مى کند پس جانت به سبب تأسف بر آنان از دست نرود; خداوند به

آنچه انجام مى دهند داناست”.

 

در سخنان امیر مؤمنان على علیه السلام تعبیرات عجیبى درباره عُجب و خودپسندى دیده مى شود; در یک جا مى فرماید: “العُجْبُ آفَةُ الشَرَف;

خودپسندى آفت شرف انسان است” و در جاى دیگر مى فرماید: “آفَةُ اللُّبِّ العُجْبُ; آفت عقل، عُجب است”. و باز مى فرماید: “العُجْبُ یُفْسِدُ العَقْلَ;

عُجب عقل انسان را فاسد مى کند” و در جاى دیگر: “ثَمَرَةُ العُجْبِ البَغْضَاءُ; نتیجه خودپسندى آن است که مردم دشمن انسان مى شوند”. و بالاخره

مى فرماید: “العُجْبُ رَأْسُ الحِمَاقَةِ; خودپسندى سرآغاز حماقت است”.

 

آن گاه امامعلیه السلام در ادامه سخن به دومین توصیه خود پرداخته مى فرماید: “پس براى تأمین زندگى نهایت تلاش و کوششت را داشته باش”;

فَاسْعَ فِی کَدْحِکَ.

 

این چیزى است که در بسیارى از روایات اسلامى بر آن تأکید شده تا آنجا که در حدیث معروف نبوى مى خوانیم: “مَلْعُونٌ مَنْ أَلْقَى کَلَّهُ عَلَى النَّاسِ;

کسى که سربار مردم باشد ملعون و رانده شده دربار خداست”.

 

اگر همه مسلمانان به ویژه جوانان به این دستور عمل کنند که هیچ کسى جز افراد از کار افتاده محتاج دیگران نباشند، به یقین جامعه اسلامى به

پیشرفت هاى مهمى نایل مى شود حتى کشورهاى اسلامى نیز نباید سربار کشورهاى غیر مسلمان باشند که نتیجه اى جز ذلت به بار نمى آورد.

 

بعضى از شارحان نهج البلاغه، این جمله را طور دیگرى تفسیر کرده اند و گفته اند منظور این است که در راه انفاق، تلاش و کوشش کن و واژه

“کدح” را به معناى آنچه را که انسان براى آن زحمت کشیده تفسیر کرده اند که در این صورت این فقره مقدمه اى براى بیان جمله بعد خواهد بود;

ولى تفسیر اوّل صحیح تر به نظر مى رسد.

 

آن گاه امام علیه السلام به بیان توصیه سوم پرداخته مى فرماید: “از آنچه به دست مى آورى در راه خدا انفاق کن و انباردار دیگران مباش”; وَلاَ تَکُنْ

خَازِناً لِغَیْرِکَ.

 

اشاره به اینکه آنها که از افزوده هاى اموال خویش انفاق نمى کنند و سعى در اندوختن آن دارند، بیچارگانى هستند که تلاش خود را صرف در

نگهدارى اموال براى وارثان مى کنند و در قیامت، حسابش بر آنها و در دنیا لذتش براى دیگران است; همان وارثانى که گاه کمترین اعتنایى به مورِث

خود ندارند و عمل خیرى براى او انجام نمى دهند، بلکه گاه از او نکوهش مى کنند که آنچه برایشان به ارث گذاشته کافى نیست. حتى اگر وارثان

افراد نیکى باشند و از آن در طریق طاعت خدا استفاده کنند باز هم مایه حسرت آنهاست، چرا که زحمتش را آنها کشیدند و ثوابش را دیگران بردند،

همان گونه که در روایات اسلامى به آن اشاره شده است.

 

امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه شریفه “کَذلِکَ یُریهِمُ اللهُ أَعْمالَهُمْ حَسَرات عَلَیْهِمْ; خداوند این چنین اعمال آنها را به صورتى حسرت آور به

آنان نشان مى دهد”7مى فرماید: “قَالَ هُوَ الرَّجُلُ یَدَعُ مَالَهُ لاَ یُنْفِقُهُ فِی طَاعَةِ اللهِ بُخْلاً ثُمَّ یَمُوتُ فَیَدَعُهُ لِمَنْ یَعْمَلُ فِیهِ بِطَاعَةِ اللهِ أَوْ فِی مَعْصِیَةِ اللهِ

فَإِنْ عَمِلَ بِهِ فِی طَاعَةِ اللهِ رَآهُ فِی مِیزَانِ غَیْرِهِ فَرَآهُ حَسْرَةً وَقَدْ کَانَ الْمَالُ لَهُ وَإِنْ کَانَ عَمِلَ بِهِ فِی مَعْصِیَةِ اللهِ قَوَّاهُ بِذَلِکَ الْمَالِ حَتَّى عَمِلَ بِهِ فِی

مَعْصِیَةِ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ; منظور از این آیه کسى است که مال فراوانى از خود به یادگار مى گذارد که بر اثر بخل، در راه خدا انفاق نمى کند. سپس مى میرد

و آن را براى دیگرى مى گذارد که در طریق اطاعت خداوند یا معصیت او هزینه مى کند که اگر در راه طاعت خدا عمل کرده، آن شخص مال خود را

در ترازوى عمل دیگرى مى بیند و مایه حسرت او مى شود در حالى که زحمت مال را او کشیده بود و اگر با آن معصیت خدا کند آن شخص به وسیله

مالش کمک به معصیت به خداوند متعال کرده است و باز هم مایه حسرت اوست”.

سرانجام در چهارمین توصیه مى فرماید: “هرگاه به لطف الهى به راه راست هدایت یافتى شکر پروردگار را فراموش مکن و در برابر پروردگار خود

کاملا خاضع و خاشع باش”; وَإِذَا أَنْتَ هُدِیتَ لِقَصْدِکَ فَکُنْ أَخْشَعَ مَا تَکُونُ لِرَبِّکَ.

 

اشاره به اینکه همه نعمت هاى الهى در خور شکر است و چه نعمتى از این

بزرگ تر که انسان، راه هدایت را به لطف پروردگار پیدا کند بااینکه گروه هاى زیادى

در بیراهه ها سرگردان مى شوند و شکر هر نعمتى متناسب با همان نعمت است.

 

شکر هدایت، خضوع در پیشگاه پروردگار و اطاعت اوامر و نواهى اوست.

 نظر دهید »

مراسم سالروز شهادت بزرگ بانوی اسلام

05 اردیبهشت 1391 توسط نخعي فرد

شیعه به عزای فاطمه(س) محزون است

یک دیده به اشک و دیده ای در خون است

ظلم و ستمی که شد به دخت احمد

هرکس که فراموش کند مغبون است

مراسم سالروز شهادت بزرگ بانوی اسلام حضرت زهرای مرضیه(سلام الله علیها)

با سخنرانی جناب حجه الاسلام و المسلمین سید علی خمینی(نوه امام خمینی)(زید عزه) برگزار می گردد

زمان :سه شنبه 5/2/91 ساعت 4 بعداز ظهر

مکان: سالن اجتماعات خیریه حضرت زینب کبری(س)

 نظر دهید »

زندگینامه حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)

05 اردیبهشت 1391 توسط نخعي فرد

زندگینامه حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)

فاطمه (علیها السلام) در نزد مسلمانان برترین و والامقام ترین بانوی جهان در تمام قرون و اعصار می‌باشد. این عقیده بر گرفته از مضامین احادیث نبوی است. این طایفه از احادیث، اگر چه از لحاظ لفظی دارای تفاوت هستند، اما دارای مضمونی واحد می‌باشند. در یکی از این گفتارها (که البته مورد اتفاق مسلمانان، اعم از شیعه و سنی است)، رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرمایند: “فاطمه سرور زنان جهانیان است“. اگر چه بنابر نص آیه شریفه قرآن، حضرت مریم برگزیده زنان جهانیان معرفی گردیده و در نزد مسلمانان دارای مقامی بلند و عفت و پاکدامنی مثال‌زدنی می‌باشد و از زنان برتر جهان معرفی گشته است، اما او برگزیده‌ی زنان عصر خویش بوده است. ولی علو مقام حضرت زهرا (علیها السلام) تنها محدود به عصر حیات آن بزرگوار نمی‌باشد و در تمامی اعصار جریان دارد. لذا است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در کلامی دیگر صراحتاً فاطمه (علیها السلام) را سرور زنان اولین و آخرین ذکر می‌نمایند. اما نکته‌ای دیگر نیز در این دو حدیث نبوی و احادیث مشابه دریافت می‌شود و آن اینست که اگر فاطمه (علیها السلام) برترین بانوی جهانیان است و در بین زنان از هر جهت، کسی دارای مقامی والاتر از او نیست، پس شناخت سراسر زندگانی و تمامی لحظات حیات او، از ارزش فوق العاده برخوردار می‌باشد. چرا که آدمی با دقت و تأمل در آن می‌تواند به عالیترین رتبه‌های روحانی نائل گردد. از سوی دیگر با مراجعه به قرآن کریم درمی‌یابیم که آیات متعددی در بیان شأن و مقام حضرتش نازل گردیده است که از آن جمله می‌توان به آیه‌ی تطهیر، آیه مباهله، آیات آغازین سوره دهر، سوره کوثر، آیه اعطای حق ذی القربی و… اشاره نمود که خود تأکیدی بر مقام عمیق آن حضرت در نزد خداوند است. این آیات با تکیه بر توفیق الهی، در مقالات دیگر مورد بررسی قرار خواهد گرفت. ما در این قسمت به طور مختصر و با رعایت اختصار، به مطالعه شخصیت و زندگانی آن بزرگوار خواهیم پرداخت.

نام، القاب، کنیه‌ها

نام مبارک آن حضرت، فاطمه (علیها السلام) است و از برای ایشان القاب و صفات متعددی همچون زهرا، صدیقه، طاهره، مبارکه، بتول، راضیه، مرضیه، نیز ذکر شده است.

فاطمه، در لغت به معنی بریده شده و جدا شده می‌باشد و علت این نامگذاری بر طبق احادیث نبوی، آنست که: پیروان فاطمه (علیها السلام) به سبب او از آتش دوزخ بریده، جدا شده و برکنارند.

زهرا به معنای درخشنده است و از امام ششم، امام صادق (علیه السلام) روایت شده است که: “چون دخت پیامبر در محرابش می‌ایستاد (مشغول عبادت می‌شد)، نورش برای اهل آسمان می‌درخشید؛ همانطور که نور ستارگان برای اهل زمین می‌درخشد.“

صدّیقه به معنی کسی است که به جز راستی چیزی از او صادر نمی شود. طاهره به معنای پاک و پاکیزه، مبارکه به معنای با خیر و برکت، بتول به معنای بریده و دور از ناپاکی، راضیه به معنای راضی به قضا و قدر الهی و مرضیه یعنی مورد رضایت الهی.(1)

کنیه‌های فاطمه (علیها السلام) نیز عبارتند از ام الحسین، ام الحسن، ام الائمه، ام ابیها و…

ام ابیها به معنای مادر پدر می‌باشد و رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) دخترش را با این وصف می‌ستود؛ این امر حکایت از آن دارد که فاطمه (علیها السلام) بسان مادری برای رسول خدا بوده است. تاریخ نیز گواه خوبی بر این معناست؛ چه هنگامی که فاطمه در خانه پدر حضور داشت و پس از وفات خدیجه (سلام الله علیها) غمخوار پدر و مایه پشت گرمی و آرامش رسول خدا بود و در این راه از هیچ اقدامی مضایقه نمی‌نمود، چه در جنگها که فاطمه بر جراحات پدر مرهم می‌گذاشت و چه در تمامی مواقف دیگر حیات رسول خدا.

مکارم اخلاق

سراسر زندگانی صدیقه طاهره (علیها السلام)، مملو از مکارم اخلاق و رفتارهای نمونه و انسانی است. ما در این مجال جهت رعایت اختصار تنها به سه مورد اشاره می‌نماییم. اما دوباره تأکید می‌کنیم که این موارد، تنها بخش کوچکی از مکارم اخلاقی آن حضرت است.

1- از جابر بن عبدالله انصاری، صحابی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) منقول است که: مردی از اعراب مهاجر که فردی فقیر مستمند بود، پس از نماز عصر از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) طلب کمک و مساعدت نمود. حضرت فرمود که من چیزی ندارم. سپس او را به خانه فاطمه (سلام الله علیها) که در کنار مسجد و در نزدیکی خانه رسول خدا قرار داشت، راهنمایی نمودند. آن شخص به همراه بلال (صحابی و مؤذن رسول خدا) به در خانه حضرت فاطمه (علیها السلام) آمد و بر اهل بیت رسول خدا سلام گفت و سپس عرض حال نمود. حضرت فاطمه (علیها السلام) با وجود اینکه سه روز بود خود و پدر و همسرش در نهایت گرسنگی به سر می‌بردند، چون از حال فقیر آگاه شد، گردن‌بندی را که فرزند حمزه، دختر عموی حضرت به ایشان هدیه داده بود و در نزد آن بزرگوار یادگاری ارزشمند محسوب می‌شد، از گردن باز نمود و به اعرابی فرمود: این را بگیر و بفروش؛ امید است که خداوند بهتر از آن را نصیب تو نماید. اعرابی گردن‌بند را گرفت و به نزد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بازگشت و شرح حال را گفت. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از شنیدن ماجرا، متأثر گشت و اشک از چشمان مبارکش فرو ریخت و به حال اعرابی دعا فرمود. عمار یاسر (از اصحاب پیامبر) برخاست و اجازه گرفت و در برابر اعطای غذا، لباس، مرکب و هزینه سفر به اعرابی، آن گردن‌بند را از او خریداری نمود. پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) از اعرابی پرسید: آیا راضی شدی؟ او در مقابل، اظهار شرمندگی و تشکر نمود. عمار گردن‌بند را در پارچه ای یمانی پیچیده و آنرا معطر نمود و به همراه غلامش به پیامبر هدیه داد. غلام به نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و جریان را باز گفت. حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) غلام و گردن‌بند را به فاطمه (علیها السلام) بخشید. غلام به خانه‌ی صدیقه اطهر آمد. زهرا (علیها السلام)، گردن‌بند را گرفت و غلام را در راه خدا آزاد نمود.

گویند غلام در این هنگام تبسم نمود. هنگامی که علت را جویا شدند، گفت: چه گردن‌بند با برکتی بود، گرسنه‌ای را سیر کرد و برهنه‌ای را پوشانید، پیاده‌ای را صاحب مرکب و فقیری را بی‌نیاز کرد و غلامی را آزاد نمود و سرانجام به نزد صاحب خویش بازگشت.

2- رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در شب زفاف پیراهن نویی را برای دختر خویش تهیه نمود. فاطمه (علیها السلام) پیراهن وصله‌داری نیز داشت. سائلی بر در خانه حاضر شد و گفت: من از خاندان نبوت پیراهن کهنه می‌خواهم. حضرت زهرا (علیها السلام) خواست پیراهن وصله‌دار را مطابق خواست سائل به او بدهد که به یاد آیه شریفه “هرگز به نیکی دست نمی‌یابید مگر آنکه از آنچه دوست دارید انفاق نمایید“، افتاد. در این هنگام فاطمه (علیها السلام) پیراهن نو را در راه خدا انفاق نمود.

3- امام حسن مجتبی در ضمن بیانی، عبادت فاطمه (علیها السلام)، توجه او به مردم و مقدم داشتن آنان بر خویشتن، در عالیترین ساعات راز و نیاز با پروردگار را این گونه توصیف می‌نمایند: “مادرم فاطمه را دیدم که در شب جمعه‌ای در محراب عبادت خویش ایستاده بود و تا صبحگاهان، پیوسته به رکوع و سجود می‌پرداخت. و شنیدم که بر مردان و زنان مؤمن دعا می‌کرد، آنان را نام می‌برد و بسیار برایشان دعا می‌نمود اما برای خویشتن هیچ دعایی نکرد. پس به او گفتم: ای مادر، چرا برای خویش همانگونه که برای غیر، دعا می‌نمودی، دعا نکردی؟ فاطمه (علیها السلام) گفت: پسرم ! اول همسایه و سپس خانه.“

فاطمه (علیها السلام) در خانه

فاطمه (علیها السلام) با آن همه فضیلت، همسری نیکو برای امیر مؤمنان بود. تا جایی که روایت شده هنگامی که علی (علیه السلام) به فاطمه (علیها السلام) می‌نگریست، غم و اندوهش زدوده می‌شد. فاطمه (علیها السلام) هیچگاه حتی اموری را که می‌پنداشت امام علی (علیه السلام) قادر به تدارک آنها نیست، از او طلب نمی نمود. اگر بخواهیم هر چه بهتر رابطه زناشویی آن دو نور آسمان فضیلت را بررسی نماییم، نیکوست از امام علی (علیه السلام) بشنویم؛ چه آن هنگام که در ذیل خطبه‌ای به فاطمه (علیها السلام) با عنوان بهترین بانوی جهانیان مباهات می‌نماید و او را از افتخارات خویش بر می‌شمرد و یا آن هنگام که می‌فرماید: “بخدا سوگند که او را به خشم در نیاوردم و تا هنگامی که زنده بود، او را وادار به کاری که خوشش نیاید ننمودم؛ او نیز مرا به خشم نیاورد و نافرمانی هم ننمود.“

مقام حضرت زهرا (علیها السلام) و جایگاه علمی ایشان

فاطمه زهرا (علیها السلام) در نزد شیعیان اگر چه امام نیست، اما مقام و منزلت او در نزد خداوند و در بین مسلمانان به خصوص شیعیان، نه تنها کمتر از سایر ائمه نیست، بلکه آن حضرت همتای امیر المؤمنین و دارای منزلتی عظیم‌تر از سایر ائمه طاهرین (علیهم السلام) می‌باشد.

اگر بخواهیم مقام علمی فاطمه (علیها السلام) را درک کنیم و به گوشه‌ای از آن پی ببریم، شایسته است به گفتار او در خطبه فدکیه بنگریم؛ چه آنجا که استوارترین جملات را در توحید ذات اقدس ربوبی بر زبان جاری می‌کند، یا آن هنگام که معرفت و بینش خود را نسبت به رسول اکرم آشکار می‌سازد و یا در مجالی که در آن خطبه، امامت را شرح مختصری می‌دهد. جای جای این خطبه و احتجاجات این بانوی بزرگوار به قرآن کریم و بیان علت تشریع احکام، خود سندی محکم بر اقیانوس بی‌کران علم اوست که متصل به مجرای وحی است (قسمتی از این خطبه در فراز آخر مقاله خواهد آمد). از دیگر شواهدی که به آن وسیله می‌توان گوشه‌ای از علو مقام فاطمه (علیها السلام) را درک نمود، مراجعه زنان و یا حتی مردان مدینه در مسائل دینی و اعتقادی به آن بزرگوار می‌باشد که در فرازهای گوناگون تاریخ نقل شده است. همچنین استدلالهای عمیق فقهی فاطمه (علیها السلام) در جریان فدک (که مقداری از آن در ادامه ذکر خواهد گردید)، به روشنی بر احاطه فاطمه (علیها السلام) بر سراسر قرآن کریم و شرایع اسلامی دلالت می‌نماید.

ب

فاطمه (علیها السلام) پس از پیامبر

با وفات پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، فاطمه (علیها السلام) غرق در سوگ و ماتم شد. از یک طرف نه تنها پدر او بلکه آخرین فرستاده خداوند و ممتازترین مخلوق او، از میان بندگان به سوی خداوند، بار سفر بسته بود. هم او که در وجود خویش برترین مکارم اخلاقی را جمع نموده و با وصف صاحب خلق عظیم، توسط خداوند ستوده شده بود. هم او که با وفاتش باب وحی تشریعی بسته شد؛ از طرفی دیگر حق وصی او غصب گشته بود. و بدین ترتیب دین از مجرای صحیح خود، در حال انحراف بود. فاطمه (علیها السلام) هیچگاه غم و اندوه خویش را در این زمینه کتمان نمی‌نمود. گاه بر مزار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) حاضر می‌شد و به سوگواری می‌پرداخت و گاه تربت شهیدان احد و مزار حمزه عموی پیامبر را برمی‌گزید و درد دل خویش را در آنجا بازگو می‌نمود. حتی آن هنگام که زنان مدینه علت غم و اندوه او را جویا شدند، در جواب آنان صراحتاً اعلام نمود که محزون فقدان رسول خدا و مغموم غصب حق وصی اوست.

هنوز چیزی از وفات رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نگذشته بود که سفارش رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و ابلاغ فرمان الهی توسط ایشان در روز غدیر، مبنی بر نصب امام علی (علیه السلام) به عنوان حاکم و ولی مسلمین پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، توسط عده ای نادیده گرفته شد و آنان در محلی به نام سقیفه جمع گشتند و از میان خود فردی را به عنوان حاکم برگزیدند و شروع به جمع‌آوری بیعت از سایرین برای او نمودند. به همین منظور بود که عده‌ای از مسلمانان به نشانه اعتراض به غصب حکومت و نادیده گرفتن فرمان الهی در نصب امام علی (علیه السلام) به عنوان ولی و حاکم اسلامی پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در خانه فاطمه (علیها السلام) جمع گشتند. هنگامی که ابوبکر - منتخب سقیفه - که تنها توسط حاضرین در سقیفه انتخاب شده بود، از اجتماع آنان و عدم بیعت با وی مطلع شد؛ عمر را روانه خانه فاطمه (علیها السلام) نمود تا امام علی (علیه السلام) و سایرین را به زور برای بیعت در مسجد حاضر نماید. عمر نیز با عده‌ای به همراه پاره آتش، روانه خانه فاطمه (علیها السلام) شد. هنگامی که بر در خانه حاضر شد، فاطمه (علیها السلام) به پشت در آمد و علت حضور آنان را جویا شد. عمر علت را حاضر نمودن امام علی (علیه السلام) و دیگران در مسجد برای بیعت با ابوبکر عنوان نمود. فاطمه (علیها السلام) آنان را از این امر منع نمود و آنان را مورد توبیخ قرار داد. در نتیجه عده‌ای از همراهیان او متفرق گشتند. اما در این هنگام او که از عدم خروج معترضین آگاهی یافت، تهدید نمود در صورتی که امام علی (علیه السلام) و سایرین برای بیعت از خانه خارج نشوند، خانه را با اهلش به آتش خواهد کشید. و این در حالی بود که می‌دانست حضرت فاطمه (علیها السلام) در خانه حضور دارد. در این موقع عده‌ای از معترضین از خانه خارج شدند که مورد برخورد شدید عمر قرار گرفتند و شمشیر برخی از آنان نیز توسط او شکسته شد. اما همچنان امیر مومنان، فاطمه و کودکان آنان در خانه حضور داشتند. بدین ترتیب عمر دستور داد تا هیزم حاضر کنند و به وسیله هیزمهاي گردآوری شده و پاره آتشی که با خود همراه داشت، درب خانه را به آتش کشیدند و به زور وارد خانه شدند و به همراه عده‌ای از همراهانش خانه را مورد تفتیش قرار داده و امام علی را به زور و با اکراه به سمت مسجد کشان کشان بردند. در حین این عمل، فاطمه (علیها السلام) بسیار صدمه دید و لطمات فراوانی را تحمل نمود اما باز از پا ننشست و بنا بر احساس وظیفه و تکلیف الهی خویش در دفاع از ولی زمان و امام خود به مسجد آمد. عمر و ابوبکر و همراهان آنان را در مسجد رسول خدا مورد خطاب قرار داد و آنان را از غضب الهی و نزول عذاب بر حذر داشت. اما آنان اعمال خویش را ادامه دادند.

بیماری فاطمه (علیها السلام) و عیادت از او

سرانجام فاطمه بر اثر شدت ضربات و لطماتی که به او بر اثر هجوم به خانه‌اش و وقایع پس از آن وارد گشته بود، بیمار گشت و در بستر بیماری افتاد. گاه به زحمت از بستر برمی‌خاست و کارهای خانه را انجام می‌داد و گاه به سختی و با همراهی اطفال کوچکش، خود را کنار تربت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌رساند و یا کنار مزار حمزه عموی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و دیگر شهدای احد حاضر می‌گشت و غم و اندوه خود را بازگو می‌نمود.

در همین ایام بود که روزی زنان مهاجر و انصار که از بیماری او آگاهی یافته بودند، جهت عیادت به دیدارش آمدند. فاطمه (علیها السلام) در این دیدار بار دیگر اعتراض و نارضایتی خویش را از اقدام گروهی که خلافت را به ناحق از آن خویش نموده بودند، اعلام نمود و از آنان و عده‌ای که در مقابل آن سکوت نموده بودند، به علت عدم انجام وظیفه الهی و نادیده گرفتن فرمان نبوی درباره وصایت امام علی (علیه السلام) انتقاد کرد و نسبت به عواقب این اقدام و خروج اسلام از مجرای صحیح خود به آنان هشدار داد. همچنین برکاتی را که در اثر عمل به تکلیف الهی و اطاعت از جانشین پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از جانب خداوند بر آنان نائل خواهد شد، خاطر نشان نمود.

در چنین روزهایی بود که ابابکر و عمر به عیادت حضرت آمدند. هر چند در ابتدا فاطمه (علیها السلام) از آنان رویگردان بود و به آنان اذن عیادت نمی‌داد، اما سرانجام آنان بر بستر فاطمه (علیها السلام) حاضر گشتند. فاطمه (علیها السلام) در این هنگام، این کلام پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را که فرموده بود: “هر کس فاطمه را به غصب در آورد من را آزرده و هر که او را راضی نماید مرا راضی نموده“، به آنان یادآوری نمود. ابابکر و عمر نیز صدق این کلام و انتساب آن به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را تأیید نمودند. سرانجام فاطمه (علیها السلام)، خدا و ملائکه را شاهد گرفت فرمود: “شما من را به غضب آوردید و هرگز من را راضی ننمودید؛ در نزد پیامبر، شکایت شما دو نفر را خواهم نمود.“

وصیت

در ایام بیماری، فاطمه (علیها السلام) روزی امام علی (علیه السلام) را فراخواند و آن حضرت را وصی خویش قرار داد و به آن حضرت وصیت نمود که پس از وفاتش، فاطمه (علیها السلام) را شبانه غسل دهد و شبانه کفن نماید و شبانه دفن کند و احدی از کسانی که در حق او ستم روا داشته‌اند، در مراسم تدفین و نماز خواندن بر جنازه او حاضر نباشند.

شهادت

سرانجام روز سوم جمادی الثانی سال یازدهم هجری فرا رسید. فاطمه (علیها السلام) آب طلب نموده و بوسیله آن بدن مطهر خویش را شستشو داد و غسل نمود. سپس جامه‌ای نو پوشید و در بستر خوابید و پارچه‌ای سفید به روی خود کشید؛ چیزی نگذشت که دخت پیامبر، بر اثر حوادث ناشی از هجوم به خانه ایشان، دنیا را ترک نموده و به شهادت رسید؛ در حالیکه از عمر مبارکش بنا بر مشهور، 18 سال بیشتر نمی‌گذشت و بنا بر مشهور تنها 95 روز پس از رسول خدا در این دنیا زندگی نمود.

فاطمه (علیها السلام) در حالی از این دنیا سفر نمود که بنا بر گفته معتبرترین کتب در نزد اهل تسنن و همچنین برترین کتب شیعیان، از ابابکر و عمر خشمگین بود و در اواخر عمر هرگز با آنان سخن نگفت؛ و طبیعی است که دیگر حتی تأسف ابی‌بکر در هنگام مرگ از تعرض به خانه فاطمه (علیها السلام) سودی نخواهد بخشید.

تغسیل و تدفین

مردم مدینه پس از آگاهی از شهادت فاطمه (علیها السلام)، در اطراف خانه آن بزرگوار جمع گشتند و منتظر تشییع و تدفین فاطمه (علیها السلام) بودند؛ اما اعلام شد که تدفین فاطمه (علیها السلام) به تأخیر افتاده است. لذا مردم پراکنده شدند. هنگامی که شب فرا رسید و چشمان مردم به خواب رفت، امام علی (علیه السلام) بنا بر وصیت فاطمه (علیها السلام) و بدور از حضور افراد، به غسل بدن مطهر و رنج دیده همسر خویش پرداخت و سپس او را کفن نمود. هنگامی که از غسل دادن او فارغ شد، به امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) (در حالی که در زمان شهادت مادر هر دو کودک بودند.) امر فرمود: تا عده‌ای از صحابه راستین رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را که البته مورد رضایت فاطمه (علیها السلام) بودند، خبر نمایند تا در مراسم تدفین آن بزرگوار شرکت کنند. (و اینان از 7 نفر تجاوز نمی‌کرده‌اند). پس از حضور آنان، امیر مؤمنان بر فاطمه (علیها السلام) نماز گزارد و سپس در میان حزن و اندوه کودکان خردسالش که مخفیانه در فراق مادر جوان خویش گریه می‌نمودند، به تدفین فاطمه (علیها السلام) پرداخت. هنگامی که تدفین فاطمه (علیها السلام) به پایان رسید، رو به سمت مزار رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نمود و گفت:

“سلام بر تو ای رسول خدا، از جانب من و از دخترت؛ آن دختری که بر تو و در کنار تو آرمیده است و در زمانی اندک به تو ملحق شده. ای رسول خدا، صبر و شکیبایی‌ام از فراق حبیبه‌ات کم شده، خودداریم در فراق او از بین رفت… ما از خداییم و بسوی او باز می‌گردیم… به زودی دخترت، تو را خبر دهد که چه سان امتت فراهم گردیدند و بر او ستم ورزیدند. سرگذشت را از او بپرس و گزارش را از او بخواه که دیری نگذشته و یاد تو فراموش نگشته…”

امروزه پس از گذشت سالیان متمادی همچنان مزار سرور بانوان جهان مخفی است و کسی از محل آن آگاه نیست. مسلمانان و بخصوص شیعیان در انتظار ظهور امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بزرگترین منجی الهی و یازدهمین فرزند از نسل فاطمه (علیها السلام) در میان ائمه می‌باشند تا او مزار مخفی شده مادر خویش را بر جهانیان آشکار سازد و به ظلم و بی عدالتی در سراسر گیتی، پایان دهد.

سخنان فاطمه

از فاطمه (علیها السلام) سخنان فراوانی بر جای مانده، که پاره‌ای از آنان مستقیماً از او نقل شده است و به نیکی می‌توان گوشه‌ای از علو مقام و ژرفای علم و معرفت او را در این کلمات دریافت و پاره‌ای دیگر نیز بواسطه او، از وجود پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت گشته است که به نوبه خود بیانگر ارتباط نزدیک او با رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و عمق درک و فهم فاطمه (علیها السلام) می‌باشد. در این مجال، جهت رعایت اختصار تنها به دو مورد از کلماتی که مستقیماً از فاطمه (علیها السلام) نقل شده اشاره می‌نماییم:

1- قال مولاتنا فاطمة الزهرا (علیها السلام): “من اصعد الی الله خالص عبادته، اهبط الله عزوجل الیه افضل مصلحته“

فاطمه زهرا (سلام الله علیها) فرمود: “هر کس عبادت خالص خود را به سوی پروردگار بالا بفرستد، خداوند برترین مصلحت خود را به سوی او می‌فرستد.”

2- قال مولاتنا فاطمة الزهرا (علیها السلام) فی قسم من خطبة الفدکیة: “فجعل الله الایمان تطهیراً لکم من الشرک، و الصلوه تنزیها لکم عن الکبر، و الزکاه تزکیه للنفس و نماًء فی الرزق، و الصیام تثبیتاً للإ خلاص، و الحج تشییداً للدین، و العدل تنسیقاً للقلوب، و طاعتنا نظاماً للملة، و اما متنا اماناً من الفرقه، و الجهاد عزا للإسلام، و الصبر معونة علی استیجاب الأجر، و الأمر بالمعروف مصلحة للعامه، و بر الوالدین وقایه من السخط، وصلة الأرحام منماة للعدد، و القصاص حصناً للدماء، و الوفاء بالندر تعریضاً للمغفره، و توفیة المکائیل و الموازین تغییراً للبخس، و النهی عن شرب الخمر تنزیهاً عن الرجس، و اجتناب القذف حجاباً عن اللعنة، و ترک السرقة ایجاباً للعفة، و حرم الله الشرک اخلاصاً له بالربوبیه، فاتقوا الله حق تقاته و لا تموتن الا و انتم مسلمون و اطیعو الله فیما امرکم به و نهاکم عنه فانه” انما یخشی الله من عباده العلماء.“

فاطمه زهرا (علیها السلام) در قسمتی از خطبه فدکیه می‌فرمایند: “پس خداوند ایمان را موجب پاکی شما از شرک، نماز را موجب تنزیه و پاکی شما از (آلودگی) تکبر، زکات را باعث تزکیه و طهارت روح و روان و رشد و فزونی در روزی، روزه را موجب پایداری اخلاص، حج را باعث استواری دین، دادگری و عدل را موجب انسجام و تقویت دلها، اطاعت و پیروی از ما را باعث نظم و آسایش ملت، رهبری و پیشوایی ما را موجب امان از جدایی و تفرقه، جهاد را موجب عزت و شکوه اسلام، صبر و پایداری را کمکی بر استحقاق و شایستگی پاداش، امر به معروف را به مصلحت عامه مردم، نیکی به پدر و مادر را سپری از خشم پروردگار، پیوند و پیوستگی با ارحام و خویشاوندان را موجب کثرت جمعیت، قصاص را موجب جلوگیری از خونریزیها، وفا به نذر را موجب قرار گرفتن در معرض آمرزش، پرهیز از کم فروشی را موجب عدم زیان و ورشکستگی، نهی از آشامیدن شراب را به خاطر پاک بودن از پلیدی، دوری جستن از قذف (تهمت ناروای جنسی) را انگیزه‌ای برای جلوگیری از لعن و نفرین، پرهیز از دزدی را موجب حفظ عفت و پاکدامنی قرار داد و خداوند شرک ورزیدن نسبت به خود را از آن جهت حرام فرمود که بندگان در بندگی خود نسبت به ربوبیت او اخلاص پیشه کنند، پس “از خداوند بدان گونه که شایسته است پرهیز داشته باشید و تقوا پیشه کنید و جز درحال مسلمانی از دنیا نروید.” و خدا را در آنچه که شما را بدان امر می‌کند و آنچه که نهی می‌کند فرمان برداری کنید. زیرا “تنها بندگان دانا از خداوند خوف و ترس دارند.”


 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 4
  • 5
  • 6
  • ...
  • 7
  • ...
  • 8
  • 9
  • 10
  • ...
  • 11
  • ...
  • 12
  • 13
  • 14
  • ...
  • 16
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

مدرسه علميه زينب كبري(س)- رفسنجان

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • اخبار حوزه
  • کانون پرسمان مهدوی
  • اخلاقی
  • فرهنگی
  • در محضر بزرگان
  • بانک مقالات اسلامی
  • پایان نامه های برتر
  • یافته های جدید پزشکی
  • در محضر یار
    • غرب و مهدویت
  • وهابیت
  • ناتو فرهنگی
  • قرآن، کتاب هدایت
  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس